دنبال شعری، متنی، یا کلامی بودم که این زیر بنویسم که خودم
دنبال شعری، متنی، یا کلامی بودم که این زیر بنویسم که خودم را در صفحهی تلفن پریشان دیدم.
خودم را دیدم در حالی که میان خاطراتم میگشتم که از رفتگان بنویسم یا از هرگز دست نیافتگان؟ از بذر حسرت هایی که دست در دست ترسهایم در دلم کاشته ام بگویم یا از پشیمانی های حاصل از بزدلیهایم؟
خواستم از تمام ناگفته هایی بگویم که در امتداد تیرگی گذشته گم شدهاند ولی دیگر بهاری که میخواستم راجبش بنویسم گذشته بود. چایی که میخواستم بنوشم سرد و اویی که میبایست همهی اینها را بشنود رفته بود.
دیر شده بود.
خودم را دیدم در حالی که میان خاطراتم میگشتم که از رفتگان بنویسم یا از هرگز دست نیافتگان؟ از بذر حسرت هایی که دست در دست ترسهایم در دلم کاشته ام بگویم یا از پشیمانی های حاصل از بزدلیهایم؟
خواستم از تمام ناگفته هایی بگویم که در امتداد تیرگی گذشته گم شدهاند ولی دیگر بهاری که میخواستم راجبش بنویسم گذشته بود. چایی که میخواستم بنوشم سرد و اویی که میبایست همهی اینها را بشنود رفته بود.
دیر شده بود.
۱۵.۷k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.