طنز
آقا من این تجربه ی تلخ و با گوشت و پوست و استخونم حس کردم.
گوشی رو خریدم،شب زدم تا صبح تو شارژ.صبح رفتم سرکار و عصر امدم با یه ذوقی برداشتمش و رفتم دوچرخه رو سرویس کنم برای سه شنبه های بدون خودرو بریم دوچرخه سواری.از در خونه امدم بیرون و شنیدم زیر چرخ دوچرخا یه چیزی گفت قرررررچ دستم رفت درجا سمت جیبم و دیدم بله گوشی نیست قدرت برگشتن عقب و نگاه کردن نداشتم،مثه این نابیناها چشامو بستم و نشستم دست کشیدم رو زمین و....😭😭😭😂😂😂
گوشی رو خریدم،شب زدم تا صبح تو شارژ.صبح رفتم سرکار و عصر امدم با یه ذوقی برداشتمش و رفتم دوچرخه رو سرویس کنم برای سه شنبه های بدون خودرو بریم دوچرخه سواری.از در خونه امدم بیرون و شنیدم زیر چرخ دوچرخا یه چیزی گفت قرررررچ دستم رفت درجا سمت جیبم و دیدم بله گوشی نیست قدرت برگشتن عقب و نگاه کردن نداشتم،مثه این نابیناها چشامو بستم و نشستم دست کشیدم رو زمین و....😭😭😭😂😂😂
۵.۸k
۰۱ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.