بار بر بسته ای ای دل، به سلامت سفرت
بار بر بسته ای ای دل، به سلامت سفرت
می بری قافلۀ اشک مرا پشت سرت
راه می افتی و باقی ست به خاک عرفات
حرف هایی که روان بود از آن چشم ترت
به کجا می برد این راه بلاخیز تو را!
کودکان اند و زنان اند چرا همسفرت؟
می شوی دربه در کوه و بیابان و جهان
می شود از سر دلباختگی دربه درت
خبر قاصد تو می رسد از طوفان ها
این خبر چیست؟ که داغی ست گران بر جگرت
می رسی کم کم و پیداست به پهنای افق
خیمۀ در دل صحرای بلا شعله ورت
میهمان هستی و با نیزه و شمشیر چرا
میزبان تو گرفته ست چنین دور و برت؟
روزها می گذرد می رسد از راه آخر
آن غروبی که سر نیزه روان است سرت
🥲🥲🥲😭😭😭😭
می بری قافلۀ اشک مرا پشت سرت
راه می افتی و باقی ست به خاک عرفات
حرف هایی که روان بود از آن چشم ترت
به کجا می برد این راه بلاخیز تو را!
کودکان اند و زنان اند چرا همسفرت؟
می شوی دربه در کوه و بیابان و جهان
می شود از سر دلباختگی دربه درت
خبر قاصد تو می رسد از طوفان ها
این خبر چیست؟ که داغی ست گران بر جگرت
می رسی کم کم و پیداست به پهنای افق
خیمۀ در دل صحرای بلا شعله ورت
میهمان هستی و با نیزه و شمشیر چرا
میزبان تو گرفته ست چنین دور و برت؟
روزها می گذرد می رسد از راه آخر
آن غروبی که سر نیزه روان است سرت
🥲🥲🥲😭😭😭😭
۱.۸k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳