دارم هی پا به پای نرفتن صبوری می کنم
دارم هی پا به پای نرفتن صبوری میکنم
صبوری میکنم تا تمام کلمات عاقل شوند
صبوری میکنم تا ترنم نام تو در ترانه کاملتر شود
صبوری میکنم تا طلوع تبسم، تا سهم سایه، تا سراغِ همسایه...
صبوری میکنم تا مَدار، مُدارا، مرگ...
تا مرگ، خسته از دقالباب نوبتم
آهسته زیر لب... چیزی، حرفی، سخنی بگوید
مثلاً وقت بسیار است و دوبار باز خواهم گشت!
هِه! مرا نمیشناسد مرگ
یا کودک است هنوز و یا شاعران ساکت اند!
حالا برو ای مرگ، برادر، ای بیم سادهی آشنا
تا تو دوباره بازآیی
من هم دوباره عاشق خواهم شد
صبوری میکنم تا تمام کلمات عاقل شوند
صبوری میکنم تا ترنم نام تو در ترانه کاملتر شود
صبوری میکنم تا طلوع تبسم، تا سهم سایه، تا سراغِ همسایه...
صبوری میکنم تا مَدار، مُدارا، مرگ...
تا مرگ، خسته از دقالباب نوبتم
آهسته زیر لب... چیزی، حرفی، سخنی بگوید
مثلاً وقت بسیار است و دوبار باز خواهم گشت!
هِه! مرا نمیشناسد مرگ
یا کودک است هنوز و یا شاعران ساکت اند!
حالا برو ای مرگ، برادر، ای بیم سادهی آشنا
تا تو دوباره بازآیی
من هم دوباره عاشق خواهم شد
۳.۷k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.