بچهاااااااا ادمینتون زنده برگشتههه😂
بچهاااااااا ادمینتون زنده برگشتههه😂
****************
فیک کوک
عشق تدریجی
پارت35*درسته؟
ویو ا.ت
وارد بار همیشگی شدیم
بوی الکل و سیگار حالمو زیرورو میکرد
پرامممممم این صدای چیع؟ ولش
نه نه نمیشه فضولیم گل کرده بود به جیمین و یونا گفتم شما برید منم میام رفتم در اتاقو باز کردم جررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر اینا اینجا توی اتاق وی ای پی دارن(بعله گلم همونی که میدونی😈😖) سریع از اتاق زدم بیرون بیااا فضولی ریدم بدم ریدم فقط بزارید برم من بدو بدو سمت دستشویی رفتم و شیر ابو باز کردم بدبخت دختره و پسره تو همون حالت هنگ کردن جررررر پقی زدم زیر خنده بعد جم و جور کردن خودم از سرویس بیرون اومدم که محکم سرم به یع چیز سفت خورد سرمو اوردم بالا که.... ...........
ویو کوک
رفتبم بار و چون طرفی که با من قمار میکرد زن بود رفت دستشویی و منم رفتم دنبالش که فهمیدم فرار کرده حیح خو تو که پول نداری ......میخوری شرت میبندی اوففف داشتم میرفتم که به یک چشم کوچیک خوردم سرش و بالا اورد و بهم خیره شد ا.ت بود ولی اینجا چیکار میکرد؟؟؟
_تو اینجا چیکار میکنی؟براچی بدون بادیگارد ! نمیگی بدوزدنت؟اصلا چرا این لباسه انقد بازه ها!؟
+بابا دودیقه ارامش خودتو حفظ کن با بچها اومدم بار یکم مست کنیم حال جیمینی خوب نیس
_باشه،جیمین چی شده مگه؟
اروم دستمو سمت کمرش بردم و فهمیدم پشت کمر این تیکه بارچه بازه دستمو رو کمر لختش کشیدم و بالا بردم کلا این پشتش بازهههه بعدم کوتاهههه چه وعضشه(ضمن تشکر از کسانی که در خاکسپاری شرکت کردند بار دیگر عرض تشکر داریم)
+هوم اصلا بیا بریم پیش جیمین حالا که اینجایی
_اونم میریم ولی اول تو بگو چرا این پارچرو پوشیدی ها؟(حرص،عصبانی)
+چیزه خوب......خوب
اروم نزدیک تر شدم و دوتا دستمو پشتش گذاشتم دیگه بدنم به بدنش چسبیده بود
ویو ا.ت
هعیییی نزدیک میومد وقتی پشتمو لمس کرد لرزیدم چون دستاش خیلی داغ بود و به طور خماری به من زل زده بود د لامصب دونت زل ویت می (don't zol whit my)(فقط قسمت زل)
هی نزدیک تر میومد منم هییی سینشو به عقب هل میدادم دیگه کاملا بم چسبیده بود
اومدم بپیچونمش یک دور دور خودم چرخیم و یهویی از بغلش در اودم و گفتم
+خاب لباس منو ول کن بریم پیش برو بچ
_(نیشخند شیطانی)بریممم
رفتیم اروم نزدیک میز چشدیم با چیزی که دیدم چشمام 12 تا شد وایییییییییی جیمین داشت یونا رو میبوسید اخیییی دلم قنج رفت برای این قشنگ 7ساله که یونا رو جیمین کراشه
چقد خوبه به هم رسیدن قشنگ اشک تو چشمام خمع شد که کوک گفت
_خوب خوب الان بریم داخل خروس بی محل میشیم ولش بیا بریم خونه
+هوم خیلی بد میشه بیا بریم خونه بعدا بهش زنگ میزنم
_باشه راه بیوفت
فلش بک به خونه
وارد خونه شدیم که کوک گفت....... ......
ادامه دارد..........
لایک!؟
****************
فیک کوک
عشق تدریجی
پارت35*درسته؟
ویو ا.ت
وارد بار همیشگی شدیم
بوی الکل و سیگار حالمو زیرورو میکرد
پرامممممم این صدای چیع؟ ولش
نه نه نمیشه فضولیم گل کرده بود به جیمین و یونا گفتم شما برید منم میام رفتم در اتاقو باز کردم جررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر اینا اینجا توی اتاق وی ای پی دارن(بعله گلم همونی که میدونی😈😖) سریع از اتاق زدم بیرون بیااا فضولی ریدم بدم ریدم فقط بزارید برم من بدو بدو سمت دستشویی رفتم و شیر ابو باز کردم بدبخت دختره و پسره تو همون حالت هنگ کردن جررررر پقی زدم زیر خنده بعد جم و جور کردن خودم از سرویس بیرون اومدم که محکم سرم به یع چیز سفت خورد سرمو اوردم بالا که.... ...........
ویو کوک
رفتبم بار و چون طرفی که با من قمار میکرد زن بود رفت دستشویی و منم رفتم دنبالش که فهمیدم فرار کرده حیح خو تو که پول نداری ......میخوری شرت میبندی اوففف داشتم میرفتم که به یک چشم کوچیک خوردم سرش و بالا اورد و بهم خیره شد ا.ت بود ولی اینجا چیکار میکرد؟؟؟
_تو اینجا چیکار میکنی؟براچی بدون بادیگارد ! نمیگی بدوزدنت؟اصلا چرا این لباسه انقد بازه ها!؟
+بابا دودیقه ارامش خودتو حفظ کن با بچها اومدم بار یکم مست کنیم حال جیمینی خوب نیس
_باشه،جیمین چی شده مگه؟
اروم دستمو سمت کمرش بردم و فهمیدم پشت کمر این تیکه بارچه بازه دستمو رو کمر لختش کشیدم و بالا بردم کلا این پشتش بازهههه بعدم کوتاهههه چه وعضشه(ضمن تشکر از کسانی که در خاکسپاری شرکت کردند بار دیگر عرض تشکر داریم)
+هوم اصلا بیا بریم پیش جیمین حالا که اینجایی
_اونم میریم ولی اول تو بگو چرا این پارچرو پوشیدی ها؟(حرص،عصبانی)
+چیزه خوب......خوب
اروم نزدیک تر شدم و دوتا دستمو پشتش گذاشتم دیگه بدنم به بدنش چسبیده بود
ویو ا.ت
هعیییی نزدیک میومد وقتی پشتمو لمس کرد لرزیدم چون دستاش خیلی داغ بود و به طور خماری به من زل زده بود د لامصب دونت زل ویت می (don't zol whit my)(فقط قسمت زل)
هی نزدیک تر میومد منم هییی سینشو به عقب هل میدادم دیگه کاملا بم چسبیده بود
اومدم بپیچونمش یک دور دور خودم چرخیم و یهویی از بغلش در اودم و گفتم
+خاب لباس منو ول کن بریم پیش برو بچ
_(نیشخند شیطانی)بریممم
رفتیم اروم نزدیک میز چشدیم با چیزی که دیدم چشمام 12 تا شد وایییییییییی جیمین داشت یونا رو میبوسید اخیییی دلم قنج رفت برای این قشنگ 7ساله که یونا رو جیمین کراشه
چقد خوبه به هم رسیدن قشنگ اشک تو چشمام خمع شد که کوک گفت
_خوب خوب الان بریم داخل خروس بی محل میشیم ولش بیا بریم خونه
+هوم خیلی بد میشه بیا بریم خونه بعدا بهش زنگ میزنم
_باشه راه بیوفت
فلش بک به خونه
وارد خونه شدیم که کوک گفت....... ......
ادامه دارد..........
لایک!؟
۳.۵k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.