به پیامبر صلی الله علیه و آله خبر دادند که امّ ایمن شب و
به پیامبر صلی الله علیه و آله خبر دادند که امّ ایمن شب و روز گریه میکند، وی را به حضور آوردند، پیغمبر صلی الله علیه و آله پرسیدند: چرا گریه میکنی؟
گفت: خوابی دیدم که بسی دردناک است.
فرمودند: خوابت را بگو.
گفت: بر من سخت و ناگوار است که خواب را بر زبان آورم.
فرمودند: خوابت آن گونه نیست که تو میپنداری؛ آن را بگو.
گفت: خواب دیدم که پارهای از پیکرت جدا شد و در خانه من افتاد.
پیامبر لبخند زده و فرمودند: آسوده باش، فاطمه پسری به نام حسین به دنیا میآورد که تو او را پرورش میدهی و نگهداریاش مینمایی و او پاره تن من است که در خانه تو خواهد بود.
روز هفتمِ ولادت، أمّ ایمن حسین علیه السلام را به بغل گرفت و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد. پیامبر با خوشحالی بسیار فرمودند:«مَرْحَبا بِالْحامِلٍ وَالْمحْمُولِ، هذا تَأْویلُ رُؤیاکِ»؛ آفرین بر تو و کودکی که در بغل داری، این است تعبیر خوابی که دیده بودی.
گفت: خوابی دیدم که بسی دردناک است.
فرمودند: خوابت را بگو.
گفت: بر من سخت و ناگوار است که خواب را بر زبان آورم.
فرمودند: خوابت آن گونه نیست که تو میپنداری؛ آن را بگو.
گفت: خواب دیدم که پارهای از پیکرت جدا شد و در خانه من افتاد.
پیامبر لبخند زده و فرمودند: آسوده باش، فاطمه پسری به نام حسین به دنیا میآورد که تو او را پرورش میدهی و نگهداریاش مینمایی و او پاره تن من است که در خانه تو خواهد بود.
روز هفتمِ ولادت، أمّ ایمن حسین علیه السلام را به بغل گرفت و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد. پیامبر با خوشحالی بسیار فرمودند:«مَرْحَبا بِالْحامِلٍ وَالْمحْمُولِ، هذا تَأْویلُ رُؤیاکِ»؛ آفرین بر تو و کودکی که در بغل داری، این است تعبیر خوابی که دیده بودی.
۱۵.۳k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.