همش دارم با خودم فک میکنم چی باید برات بنویسم!
اصلا چجوری باید صدات کرد!؟
همدل!؟آرامش!؟دلگرمی!؟یا همون رفیق خودمون!...
مثل تمام رفاقتای محکمی که دارم ، توام دقیقا یکی از اونایی که نفهمیدم کی و کجا و اصلا چرا این همه باهات صمیمی شدم!
یه زمانی فقد میشناختمت ، اونم چون بهترین رفیقِ رفیقم بودی!
اما الان برام خیلی بیشتر از این حرفایی!...
خیلی خیلی بیشتر!...
یجوری که درد و دلام و میشنوی و پایه ی دیوونگیام میشی ، میتونم باهات بخندم و تمام غمای عالم یادم بره ، میتونم باهات پرواز کنم و برم تو عمق خیال ، حتی میتونم از همینجا محکم بغلت کنم و بهت بگم که چقد دوست دارم!
میدونی...
فاصله هیچ وقت مهم نبوده!... مهم نیست که تو دوری...
مهم اینه که تو همین فاصله ی دور ، به قول خودت یه تیکه از وجودم شدی و دیوانه وار دوسِت دارم :)
بمونی واسه من و زهرا...
تولدت خیلی مبارکمون :)
15 مهرماه 1400
#کیانا
🎊💓 @sara3sorkh 💓🎊
پ.ن : دوس داشتید میتونید زیر پستم جشن بگیرید 🎊😍😂
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.