همانقدر که زمستان بی برف معنا ندارد
همانقدر که زمستان بی برف معنا ندارد
من بی تو دلخوشی ندارد
همانقدر که بهارِ بی شکوفه زیبایی ندارد
منِ بی دوست داشتنت حرفی ندارد
همانقدر که تمامِ دنیا به هوا زنده است
من به خندیدنت امیدوار است
اینجا همه چیز به هم بستگی دارد
و هرکه می گوید نه ! حرفِ بیهوده می گوید
اینجا من اگر یک تو نداشته باشد
من و تو یک ما نشود
گم و گور می شویم
اینجا من به تو بستگی دارم
به حرفهایت
آرامشت
بودنت
اینجا اگر تو باشی
فدایِ سرِ هرکه که می خواهد نباشد
همانقدر که پاییز به بارانش شناخته شده است
من به روزهایِ بارانیِ خودم
که دلتنگیِ تو
که بی تابیِ تو
می باردم
شناخته شده است
من بی تو دلخوشی ندارد
همانقدر که بهارِ بی شکوفه زیبایی ندارد
منِ بی دوست داشتنت حرفی ندارد
همانقدر که تمامِ دنیا به هوا زنده است
من به خندیدنت امیدوار است
اینجا همه چیز به هم بستگی دارد
و هرکه می گوید نه ! حرفِ بیهوده می گوید
اینجا من اگر یک تو نداشته باشد
من و تو یک ما نشود
گم و گور می شویم
اینجا من به تو بستگی دارم
به حرفهایت
آرامشت
بودنت
اینجا اگر تو باشی
فدایِ سرِ هرکه که می خواهد نباشد
همانقدر که پاییز به بارانش شناخته شده است
من به روزهایِ بارانیِ خودم
که دلتنگیِ تو
که بی تابیِ تو
می باردم
شناخته شده است
۲.۹k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.