پوزخند زد زمزمه کردغیره ممکنه
پوزخند زد زمزمه کرد«غیره ممکنه»
لبخندش را تقلید کردم و به گونه اش دست کشیدم شمع چشم هایش نزدیک بود خاموش شود گفتم«خدا را چه دیدی شاید یک درصد احتمال وقوع آرزوی مان در این جهان باشد»
میگوید:
_منو تو در یک کافه کتاب در نزدیکی رود تایمز
لبخندش را تقلید کردم و به گونه اش دست کشیدم شمع چشم هایش نزدیک بود خاموش شود گفتم«خدا را چه دیدی شاید یک درصد احتمال وقوع آرزوی مان در این جهان باشد»
میگوید:
_منو تو در یک کافه کتاب در نزدیکی رود تایمز
- ۲.۸k
- ۰۴ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط