درقلبم...
خانه ای از عشق بنا کرده ای
ودرجانم اشتیاقی
برای دیدن چشمانت
آنقدرزیبا بردلم نشسته ای
که حس وجودتو
جان میبخشند این من بی جان را؛
تودرخیالم چه زیبا شعر میشوی
ازتومی سرایم
باقلمی از احساس ...
قهوهای چشمانت
میشود آرامش جانم
هُرم آغوشت
میشودزیباترین رویا
که به آتش میکشد جانم را
وچه پارادوکس زیباست
وقتی این دوباهم درآمیزند
من نت به نت
نجوای عاشقانه صدایت را
درسینه ام حبس میکنم
صدایی که عشق ست
وزیباترین ضرب آهنگ قلبم....!!!