کشتم احساس را تا دل نبندد پای تو

کشتم احساس را تا دل نبندد پای تو
تا نشیند نگوید قصه ی زیبای تو
زیرخرواری زخاک وخاطره باخون دل
لحظه لحظه دفن کردم عشق را هم پای تو
قاتل مقتول این جرمی که رخ داده منم
پای من تاوان این اما گناهش پای تو
دیدگاه ها (۰)

صدای دروغ تایپ کردن هاتون ازاون سر شهر میاد

من و روزگار همدیگر را رنگ میکنیم من با قلم سیاه اون با قلم س...

یارو همسر نگرفتم ک گرو بود سرم او مادر شد  من باهمه پیری پسر...

عاقبت یک روز درمیدان شهریک نفرباخاطرات ش تیر باران میشود...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

پارت ۴۰خانم وکیل...لبهاش روی لبام فرو اومد و با عطش بوسید......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط