عاشقانه های شبنم بوقت سفرودلتنگی
ز دست فلک نالم و روزگار
که در روزگارم نگاری نبود
خزان شد بهارم ز هجران تو
به باغ دلم گلعزاری نبود
قسم بر نگاهت که در نیمه شب
جز آن بر نگاهم قراری نبود
جوانی هدر شد ره عشق تو
که این ره مرا اختیاری نبود
رهت را جدا کردی از راه من
بجز این مرا انتظاری نبود
گذشتم ز تو ای گل نو بهار
که بر عهد تو اعتباری نبود
نبودم به ایام خود متکی
چون ایام من انحصاری نبود
که در روزگارم نگاری نبود
خزان شد بهارم ز هجران تو
به باغ دلم گلعزاری نبود
قسم بر نگاهت که در نیمه شب
جز آن بر نگاهم قراری نبود
جوانی هدر شد ره عشق تو
که این ره مرا اختیاری نبود
رهت را جدا کردی از راه من
بجز این مرا انتظاری نبود
گذشتم ز تو ای گل نو بهار
که بر عهد تو اعتباری نبود
نبودم به ایام خود متکی
چون ایام من انحصاری نبود
۷.۰k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳