شعر و ادب
اگر روزی شادی بر من چیره شود،
گمان مبر که زخمهایم التیام یافتهاند؛
زخمهایم بسیار گسترده و عمیقتر است
از این خندههایی که میبینی
ریش ریش ، درد درد تا بن وجودم
ریشهوار در من پنهان شده اند
و طبق فصول عاشقان نافرجام
جوانه ها از وجودم بیرون خواهند زد
آنها با پاییز شکوفه خواهند داد
از جنس زهر ، مرگ !!
که ریشههایم را تو آبیاری کردهای
با سخنان زهردار خود
حالا به هیچ توقعی
قول میدهم
هرگز هرگز به کسی نخواهم گفت
تو با من چنین کردهای
و من خواهم ساخت
همانکه قریب چهل سال با اندوه و درد
با هزاران زخم بی التیام
بی درمان ، بی مرهم
در خود ساختهام
و جز انتظار نخواهم داشت
که باید نگاهم به رفتن باشد
رفتن برای همیشه
و بی هیچ هراسی ، وحشتی
هر روز سلام به مرگ میکنم
سلام ....
گمان مبر که زخمهایم التیام یافتهاند؛
زخمهایم بسیار گسترده و عمیقتر است
از این خندههایی که میبینی
ریش ریش ، درد درد تا بن وجودم
ریشهوار در من پنهان شده اند
و طبق فصول عاشقان نافرجام
جوانه ها از وجودم بیرون خواهند زد
آنها با پاییز شکوفه خواهند داد
از جنس زهر ، مرگ !!
که ریشههایم را تو آبیاری کردهای
با سخنان زهردار خود
حالا به هیچ توقعی
قول میدهم
هرگز هرگز به کسی نخواهم گفت
تو با من چنین کردهای
و من خواهم ساخت
همانکه قریب چهل سال با اندوه و درد
با هزاران زخم بی التیام
بی درمان ، بی مرهم
در خود ساختهام
و جز انتظار نخواهم داشت
که باید نگاهم به رفتن باشد
رفتن برای همیشه
و بی هیچ هراسی ، وحشتی
هر روز سلام به مرگ میکنم
سلام ....
- ۱.۲k
- ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط