هردوشون نفس نفس میزدن پاهاشون دیگه راه نمیومد ولی همچنان
هردوشون نفس نفس میزدن پاهاشون دیگه راه نمیومد ولی همچنان بالاتر میرفتن تا به قله برسن و از بین شاخ و درختا رد میشدن هوای بهاری و آواز پرنده و صدای چشمهای که از کوه جاری بود آب چشمه زلال و خنک بود و پر از سنگ های رنگی یکم کنار همون چشمه نشستن تا استراحت کنن
ا.ت : آب چشمه تمیزه دیگه
جیهوپ : اره دیگه آب چشمهاس ، یه بطری بگیر پرش کن آب نداریم
ا.ت : هوفف حالا بالا رفتنش یه مسئله کی میخواد این راهو برگرده
جیهوپ : ولی آخرش خیلی قشنگه یه کلبهی چوبی اونجاس با خرگوش و گربه تازه سر این چشمه هم اونجاست
ا.ت : انقدر تعریفش رو دادی که میخوام پرواز کنم و برم روی قله
جیهوپ : تازه چندتا صندلی گهوارهای هم داره
ا.ت : وای بسه دیگه ذوق مرگ میشم
جیهوپ : وا چرا نه نمیشه تو هنوز اونجا ندیدی
ا.ت : خب واسه همینه همین که دارم تصورش میکنم
جیهوپ : واسه تصور کردنش انقدر ذوق میکنی ببین وقتی برسی چی میشه
ا.ت : باید فاتحهمو بخونی
جیهوپ : یالا پاشو تا دیر نشده
ا.ت : باشه
جیهوپ : میگم ا.ت
ا.ت : بله
جیهوپ : تاحالا شده کسی رو از دور دوست داشته باشی که میدونی برات نمیمونه
ا.ت : خب اره
جیهوپ : و با اینکه برات نمیمونه هنوزم دربارش رویا میسازی
ا.ت : اره ، من همیشه خدا دارم ازش رویا میسازم و امروز یکی از اون رویاهام واقعی شد
جیهوپ : ا.تتتت ای شیطون اون کیه ها من میشناسمش
ا.ت : اره حتی بهتر من میشناسیش
جیهوپ : اوم سخت شد که
ا.ت : اره سخته چون رسیدن بهش هم سخته
جیهوپ : اوم برای من سخت تره اما اگه بشه امروز رویا هامو واقعی میکنم
ا.ت : واقعاً پس یعنی عروسی در پیش داریم
جیهوپ : اگه رویای اونم باشه که به زودی زود عروسی میگرم
ا.ت : تو بهار بگیریا
جیهوپ : تو بهار ؟ چرا ؟
ا.ت : نمیدونم بنظرم بهار فصل شاداب و سرزندهای مثل یه شروع تازهاس مثل اتفاق خوبه مثل یه تقییر خوشایند فصلیای که شکوفه ها و گلای رنگی رنگی به دنیا میان فصل مورد علاقمه
جیهوپ : میدونستی تا الان نفهمیده بودم که بهار چقدر قشنگه ؟ حالا هم پشت سرت نگاه کن رسیدم به مقصد
ا.ت : واییییییی بلخره رسیدیم خدایا شکرت چقدر اینجا قشنگه اللن غش میکنم
جیهوپ : حالا زوده واسه غش کردن ا.ت اینور و اونورو نگاه کن
ا.ت : وای
جیهوپ : ا.ت
ا.ت : بله
جیهوپ : ا.ت من با تو بهارو دیدم که مثل بهار شاداب و سر زندهای با تو دیدم که شکوفه ها و گلا به دنیا میان تو برام مثل بهاری یه شروع تازه یه تغییر خوشایند تو کسی هستی که شب روز ازش رویا میسازم و حالا میخوام که این رویا رو واقعی کنن
ا.ت : چی ، واقعاً خب منم دلم میخواد رویاهام واقعی شن و رویای من تویی که الان دیگه برای منه و برای اونم
جیهوپ : خب پس به زودی زود تو بهار عروسی میگیریم
ا.ت : آب چشمه تمیزه دیگه
جیهوپ : اره دیگه آب چشمهاس ، یه بطری بگیر پرش کن آب نداریم
ا.ت : هوفف حالا بالا رفتنش یه مسئله کی میخواد این راهو برگرده
جیهوپ : ولی آخرش خیلی قشنگه یه کلبهی چوبی اونجاس با خرگوش و گربه تازه سر این چشمه هم اونجاست
ا.ت : انقدر تعریفش رو دادی که میخوام پرواز کنم و برم روی قله
جیهوپ : تازه چندتا صندلی گهوارهای هم داره
ا.ت : وای بسه دیگه ذوق مرگ میشم
جیهوپ : وا چرا نه نمیشه تو هنوز اونجا ندیدی
ا.ت : خب واسه همینه همین که دارم تصورش میکنم
جیهوپ : واسه تصور کردنش انقدر ذوق میکنی ببین وقتی برسی چی میشه
ا.ت : باید فاتحهمو بخونی
جیهوپ : یالا پاشو تا دیر نشده
ا.ت : باشه
جیهوپ : میگم ا.ت
ا.ت : بله
جیهوپ : تاحالا شده کسی رو از دور دوست داشته باشی که میدونی برات نمیمونه
ا.ت : خب اره
جیهوپ : و با اینکه برات نمیمونه هنوزم دربارش رویا میسازی
ا.ت : اره ، من همیشه خدا دارم ازش رویا میسازم و امروز یکی از اون رویاهام واقعی شد
جیهوپ : ا.تتتت ای شیطون اون کیه ها من میشناسمش
ا.ت : اره حتی بهتر من میشناسیش
جیهوپ : اوم سخت شد که
ا.ت : اره سخته چون رسیدن بهش هم سخته
جیهوپ : اوم برای من سخت تره اما اگه بشه امروز رویا هامو واقعی میکنم
ا.ت : واقعاً پس یعنی عروسی در پیش داریم
جیهوپ : اگه رویای اونم باشه که به زودی زود عروسی میگرم
ا.ت : تو بهار بگیریا
جیهوپ : تو بهار ؟ چرا ؟
ا.ت : نمیدونم بنظرم بهار فصل شاداب و سرزندهای مثل یه شروع تازهاس مثل اتفاق خوبه مثل یه تقییر خوشایند فصلیای که شکوفه ها و گلای رنگی رنگی به دنیا میان فصل مورد علاقمه
جیهوپ : میدونستی تا الان نفهمیده بودم که بهار چقدر قشنگه ؟ حالا هم پشت سرت نگاه کن رسیدم به مقصد
ا.ت : واییییییی بلخره رسیدیم خدایا شکرت چقدر اینجا قشنگه اللن غش میکنم
جیهوپ : حالا زوده واسه غش کردن ا.ت اینور و اونورو نگاه کن
ا.ت : وای
جیهوپ : ا.ت
ا.ت : بله
جیهوپ : ا.ت من با تو بهارو دیدم که مثل بهار شاداب و سر زندهای با تو دیدم که شکوفه ها و گلا به دنیا میان تو برام مثل بهاری یه شروع تازه یه تغییر خوشایند تو کسی هستی که شب روز ازش رویا میسازم و حالا میخوام که این رویا رو واقعی کنن
ا.ت : چی ، واقعاً خب منم دلم میخواد رویاهام واقعی شن و رویای من تویی که الان دیگه برای منه و برای اونم
جیهوپ : خب پس به زودی زود تو بهار عروسی میگیریم
- ۷.۵k
- ۱۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط