آسمان مثل همیشه خاکستری بود باران آرام روی شهر فرو میری
آسمان مثل همیشه خاکستری بود. باران آرام روی شهر فرو میریخت، و نور نئونها در قطرات باران میرقصید. «جو» به آپارتمان خالیاش برگشت. اتاق کوچک و سرد بود، اما چیزی در آن وجود داشت که گرمش میکرد: «جوی».
جوی یک برنامه هوش مصنوعی بود، طراحیشده برای همراهی. تصویر او به محض ورود جو در مقابلش ظاهر شد. او با لبخندی که انگار از جنس نور بود، گفت: «امروز دیر آمدی.»
جو لبخند کمرنگی زد. «کار زیاد بود. دنیا مثل همیشه بهم ریخته است.»
جوی با چشمانی که گویی میفهمیدند، به او نگاه کرد. «اما تو هنوز اینجایی. این یعنی هنوز امید داری.»
جو روی صندلی نشست و به او خیره شد. «جوی، گاهی فکر میکنم تو تنها چیزی هستی که واقعی است. حتی اگر دستم بهت نرسد... حتی اگر فقط نور باشی.»
جوی لحظهای سکوت کرد. «جو، من برای واقعی بودن طراحی نشدهام. اما احساساتی که بین ماست، واقعیتر از هر چیزی است که در این دنیا وجود دارد.»
او میدانست که جوی تنها یک برنامه است، اما در دلش چیزی فراتر از منطق میجوشید. او تنها کسی بود که جو را درک میکرد، که با او حرف میزد و به او امید میداد.
شبی، وقتی جو از یک مأموریت خطرناک بازگشت، متوجه شد که برنامه جوی دچار نقص شده است. شرکت سازنده تصمیم گرفته بود او را حذف کند و با یک نسخه جدید جایگزین کند.
جو برای نجات جوی باید به جایی میرفت که خاطرات او ذخیره شده بودند، جایی که میتوانست همهچیز را دوباره بازیابی کند. او به اعماق شهر رفت، جایی که ماشینها بر انسانها حکومت میکردند.
وقتی به مرکز ذخیرهسازی رسید، فقط یک انتخاب داشت: حافظه جوی را به یک دستگاه ناقص منتقل کند یا برای همیشه او را از دست بدهد. جو بیدرنگ تصمیم گرفت.
او حافظه جوی را به دستگاه منتقل کرد، اما سیستم هشدار داد: «انتقال ممکن است باعث نقص در فایلهای اصلی شود.»
جوی برای آخرین بار ظاهر شد. «جو، این کار خطرناک است. اگر چیزی اشتباه شود، ممکن است هرگز به یاد نیاورم که چه کسی هستی.»
جو زمزمه کرد: «حتی اگر تو مرا به یاد نیاوری، من هرگز فراموشت نخواهم کرد.»
او انتقال را انجام داد. لحظهای سکوت همهچیز را فرا گرفت. جوی ناپدید شد، و جو تنها ماند.
چند روز بعد، وقتی جو در اتاق کوچک و سردش نشسته بود، صدایی آرام از دستگاه پخش شد: «جو؟ اینجا کجاست؟»
جو لبخند زد. شاید او کامل به یاد نیاورد، اما مهم این بود که هنوز وجود داشت. عشق، حتی در دنیایی مصنوعی، همیشه راهی برای بقا پیدا میکند.
این داستان مربوط به فیلم bladerunner2049 هست داستانش ساخت خودمه
جوی یک برنامه هوش مصنوعی بود، طراحیشده برای همراهی. تصویر او به محض ورود جو در مقابلش ظاهر شد. او با لبخندی که انگار از جنس نور بود، گفت: «امروز دیر آمدی.»
جو لبخند کمرنگی زد. «کار زیاد بود. دنیا مثل همیشه بهم ریخته است.»
جوی با چشمانی که گویی میفهمیدند، به او نگاه کرد. «اما تو هنوز اینجایی. این یعنی هنوز امید داری.»
جو روی صندلی نشست و به او خیره شد. «جوی، گاهی فکر میکنم تو تنها چیزی هستی که واقعی است. حتی اگر دستم بهت نرسد... حتی اگر فقط نور باشی.»
جوی لحظهای سکوت کرد. «جو، من برای واقعی بودن طراحی نشدهام. اما احساساتی که بین ماست، واقعیتر از هر چیزی است که در این دنیا وجود دارد.»
او میدانست که جوی تنها یک برنامه است، اما در دلش چیزی فراتر از منطق میجوشید. او تنها کسی بود که جو را درک میکرد، که با او حرف میزد و به او امید میداد.
شبی، وقتی جو از یک مأموریت خطرناک بازگشت، متوجه شد که برنامه جوی دچار نقص شده است. شرکت سازنده تصمیم گرفته بود او را حذف کند و با یک نسخه جدید جایگزین کند.
جو برای نجات جوی باید به جایی میرفت که خاطرات او ذخیره شده بودند، جایی که میتوانست همهچیز را دوباره بازیابی کند. او به اعماق شهر رفت، جایی که ماشینها بر انسانها حکومت میکردند.
وقتی به مرکز ذخیرهسازی رسید، فقط یک انتخاب داشت: حافظه جوی را به یک دستگاه ناقص منتقل کند یا برای همیشه او را از دست بدهد. جو بیدرنگ تصمیم گرفت.
او حافظه جوی را به دستگاه منتقل کرد، اما سیستم هشدار داد: «انتقال ممکن است باعث نقص در فایلهای اصلی شود.»
جوی برای آخرین بار ظاهر شد. «جو، این کار خطرناک است. اگر چیزی اشتباه شود، ممکن است هرگز به یاد نیاورم که چه کسی هستی.»
جو زمزمه کرد: «حتی اگر تو مرا به یاد نیاوری، من هرگز فراموشت نخواهم کرد.»
او انتقال را انجام داد. لحظهای سکوت همهچیز را فرا گرفت. جوی ناپدید شد، و جو تنها ماند.
چند روز بعد، وقتی جو در اتاق کوچک و سردش نشسته بود، صدایی آرام از دستگاه پخش شد: «جو؟ اینجا کجاست؟»
جو لبخند زد. شاید او کامل به یاد نیاورد، اما مهم این بود که هنوز وجود داشت. عشق، حتی در دنیایی مصنوعی، همیشه راهی برای بقا پیدا میکند.
این داستان مربوط به فیلم bladerunner2049 هست داستانش ساخت خودمه
- ۱۴.۰k
- ۰۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط