دلبر جانم ؟!
دلبر جانم ؟!
یادته اون موقع ها که باهم تلفنی حرف میزدیم میگفتی :
تو بالکن رو به روی باغ نشستی و داری چایی مینوشی
منم با خنده میگفتم :
پیره مردی مگه !؟
(میدونی تنها تضاد منو تو همین چایی سیاه بود که تو دوس داشتی و اما من نه....!)
توهم همون لحظه برام عکس میگرفتی و زیرش مینوشتی بهت قول میدم روزی انقدر عاشقت کنم که در چایی خوردن همراهیم کنی .
باورت میشه دلبرم !؟ الان یک سالی شده که به یاد تو نشسته در بالکن چایی مینوشم و عکس میگیرم .
گوشیم پر شده از عکس های که بوی غرق شدن در عشق تورو میده .
بوی دلتنگی ...!
حیف که جای تو کنارم خالیست...:)
#دلنوشته#شین_ر
یادته اون موقع ها که باهم تلفنی حرف میزدیم میگفتی :
تو بالکن رو به روی باغ نشستی و داری چایی مینوشی
منم با خنده میگفتم :
پیره مردی مگه !؟
(میدونی تنها تضاد منو تو همین چایی سیاه بود که تو دوس داشتی و اما من نه....!)
توهم همون لحظه برام عکس میگرفتی و زیرش مینوشتی بهت قول میدم روزی انقدر عاشقت کنم که در چایی خوردن همراهیم کنی .
باورت میشه دلبرم !؟ الان یک سالی شده که به یاد تو نشسته در بالکن چایی مینوشم و عکس میگیرم .
گوشیم پر شده از عکس های که بوی غرق شدن در عشق تورو میده .
بوی دلتنگی ...!
حیف که جای تو کنارم خالیست...:)
#دلنوشته#شین_ر
۲۱.۵k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.