تا یه جایی ؛
تا یه جایی ؛
از دردات میگی ، چون فکر میکنی میفهمنت!
جلو بقیه اشک میریزی ، چون فکر میکنی اگه آدما بفهمن حالت بده ، بهت کمک میکنن!
تو اتاقت تنها میشینی و منتظر میمونی کسی نگرانت شه ، چون فکر میکنی درد و دل کردن ، آرومت میکنه!
تا یه جایی ؛ دردا کمرنگن و با حرف زدن ، اشک ریختن و حتی درک شدن ؛ حالت خوب میشه!
اما ، یه روز متوجه میشی ؛
آدما به خاطرِ حسِ کنجکاویِ درونشون ، باهات حرف میزنن و « درکت میکنم » گفتناشون ، بهتانی بیش نیست!
یه روز میفهمی ؛ واسه هیچکدوم از اون آدمایی که تظاهر میکردن براشون اهمیت داری ، مهم نیستی و هیچکس با دیدنِ اشکات نگرانت نمیشه!
و از اون روز به بعد ؛
دیگه حرف نمیزنی ، گریه نمیکنی و تبدیل میشی به اونی که نیستی!
تصمیم میگیری ؛
تو هر شرایطی بلند بخندی ، با کسی درد و دل نکنی ، دروغگو شی و همیشه از خوب بودنِ حالت بگی!
و انقدر همه چیزو تو خودت میریزی که ؛
دردات پررنگ میشن و دیگه هیچی باعثِ حالِ خوبت نمیشه!
#شکلات_تلخ
از دردات میگی ، چون فکر میکنی میفهمنت!
جلو بقیه اشک میریزی ، چون فکر میکنی اگه آدما بفهمن حالت بده ، بهت کمک میکنن!
تو اتاقت تنها میشینی و منتظر میمونی کسی نگرانت شه ، چون فکر میکنی درد و دل کردن ، آرومت میکنه!
تا یه جایی ؛ دردا کمرنگن و با حرف زدن ، اشک ریختن و حتی درک شدن ؛ حالت خوب میشه!
اما ، یه روز متوجه میشی ؛
آدما به خاطرِ حسِ کنجکاویِ درونشون ، باهات حرف میزنن و « درکت میکنم » گفتناشون ، بهتانی بیش نیست!
یه روز میفهمی ؛ واسه هیچکدوم از اون آدمایی که تظاهر میکردن براشون اهمیت داری ، مهم نیستی و هیچکس با دیدنِ اشکات نگرانت نمیشه!
و از اون روز به بعد ؛
دیگه حرف نمیزنی ، گریه نمیکنی و تبدیل میشی به اونی که نیستی!
تصمیم میگیری ؛
تو هر شرایطی بلند بخندی ، با کسی درد و دل نکنی ، دروغگو شی و همیشه از خوب بودنِ حالت بگی!
و انقدر همه چیزو تو خودت میریزی که ؛
دردات پررنگ میشن و دیگه هیچی باعثِ حالِ خوبت نمیشه!
#شکلات_تلخ
۲۳.۲k
۰۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.