عشق؟!
عشق؟!
شکفتن و روییدن
و لحظهاى کشف شدن.
نه، پیش از لحظه ،
چندان که مىتوانم به یاد بیاورمش،
گل به گونهى آدمیزاد!
زبان بند مىآید
و کام و زبان خشک مىماند
و اندرونِ تن کورهاىست که مىسوزد
و مىسوزد بىقرار و بى آرام،
امّا خاموش و گویى در سکونى ابدى.
هیچ حرکتى نه،
نه نیز کمترین جنبهاى.
عشق در آن میانه چه شلنگ انداز
ترقّصى خوش را به جولان در آمده است.!!!
محمود_دولتآبادی
شکفتن و روییدن
و لحظهاى کشف شدن.
نه، پیش از لحظه ،
چندان که مىتوانم به یاد بیاورمش،
گل به گونهى آدمیزاد!
زبان بند مىآید
و کام و زبان خشک مىماند
و اندرونِ تن کورهاىست که مىسوزد
و مىسوزد بىقرار و بى آرام،
امّا خاموش و گویى در سکونى ابدى.
هیچ حرکتى نه،
نه نیز کمترین جنبهاى.
عشق در آن میانه چه شلنگ انداز
ترقّصى خوش را به جولان در آمده است.!!!
محمود_دولتآبادی
۸.۱k
۱۰ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.