یک سو تویی و حادثه ی چشم سیاهت
یک سو تویی و حادثه ی چشم سیاهت
یک سو منم و حسرت یک لحظه نگاهت
از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت
آواره ی دیدار توأم ، کوچه به کوچه
آواره ترم می کند امید پناهت
بر گردنم ای کاش گناه تو بیفتد
زیبایی بی حدت اگر هست گناهت
دلتنگ ترین پنجره ام در همه ی شهر
بی تابم و دلباخته ی صورت ماهت
من راه نشان داده ام عمری به رقیبان
با ریختن خون دلم بر سر راهت
از فاصله ی دور ببین سوختنم را
پروانه ای و دوری از این شمع صلاحت
زیبایی و مشغول تماشای تو یک شهر
دلتنگم و در حسرت یک لحظه نگاهت
یک سو منم و حسرت یک لحظه نگاهت
از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت
آواره ی دیدار توأم ، کوچه به کوچه
آواره ترم می کند امید پناهت
بر گردنم ای کاش گناه تو بیفتد
زیبایی بی حدت اگر هست گناهت
دلتنگ ترین پنجره ام در همه ی شهر
بی تابم و دلباخته ی صورت ماهت
من راه نشان داده ام عمری به رقیبان
با ریختن خون دلم بر سر راهت
از فاصله ی دور ببین سوختنم را
پروانه ای و دوری از این شمع صلاحت
زیبایی و مشغول تماشای تو یک شهر
دلتنگم و در حسرت یک لحظه نگاهت
۴.۷k
۱۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.