عاشقانه های شبنم
بسکه تنها ماندم اندر کوچه باغ زندگی
جزخیال روی تو حسرت نخوردم ای عزیز
گرچه پیر گردیدم و پاییز عمرم شد شتا
آرزوی دیدنت را تا نمردم ای عزیز
گر ندیدم روزهای خوب دنیای تو را
باشد اما یاد تو داده امیدم ای عزیز
میروم تا آیی و با زمزمه یادم کنی
بینی ازهجرت چنان سروی خمیدم ای عزیز
کاش خندی و نبینم اشک حسرت های غم
یادم آرد چهره ات یاس سفیدم ای عزیز
رو که خوشحالم نمودی و ندارم انتظار
تاشب دیگر به این عشق و امیدم ای عزیز
لیک اگر آیی مرا یک خاطره مهمان نما
جزتو محبوبی به دل هرگز ندیدم ای عزیز
ترسم از دنیا و مرگ روزگارانم نبود
از غم ترس فراموشی رمیدم ای عزیز
جزخیال روی تو حسرت نخوردم ای عزیز
گرچه پیر گردیدم و پاییز عمرم شد شتا
آرزوی دیدنت را تا نمردم ای عزیز
گر ندیدم روزهای خوب دنیای تو را
باشد اما یاد تو داده امیدم ای عزیز
میروم تا آیی و با زمزمه یادم کنی
بینی ازهجرت چنان سروی خمیدم ای عزیز
کاش خندی و نبینم اشک حسرت های غم
یادم آرد چهره ات یاس سفیدم ای عزیز
رو که خوشحالم نمودی و ندارم انتظار
تاشب دیگر به این عشق و امیدم ای عزیز
لیک اگر آیی مرا یک خاطره مهمان نما
جزتو محبوبی به دل هرگز ندیدم ای عزیز
ترسم از دنیا و مرگ روزگارانم نبود
از غم ترس فراموشی رمیدم ای عزیز
۷.۰k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲