کوچه ای بی عبورم شبی بی مهتاب

کوچه ای بی عبورم ،شبی بی مهتاب…
درد چون هواست و به ناچار میکشم نفس….
قورت داده ام زمستان را
یخ بسته دلم…
گیر کرده ام در خلوت ِ خاموش و جا مانده ام در فصلی که عشق
راهش از من جدا گشت…
دیگر مرا
نمیشناسد آن آشنای دور…
آفتاب آرزوهایم را
ربوده فلک
دیگر
تابشی نیست
این دلِ یخ بسته
بهارش را خاک کرده اند….
دیدگاه ها (۰)

آخرش یک نفر از راه می‌رسدکه بودنش جبرانِ تمامِ نبودن‌هاستجبر...

#باز هم مثل هميشه که تنها ميشومديوار اتاق پناهم ميدهدبي پناه...

خوشگلی و زشتی آدما هیچ ربطی به فرم اعضای صورتشون نداره، فقط ...

باور کنآنقدرها هم دشوار نیست فهمیدن اینکه بعضی ها می آیندکه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط