😞
گاه آدم دلش میخواهد روی صفحه مجازی اش بنویسد:
" لعنتی ترین...!
دلتنگم... آنقدر که بلند ترین فریادها هم نمی تواند ذره ای از این حناق کم کند "
بنویسد و خلاص...
آنقدر که حتی فکرش را نکند اینهمه ماه صبوری کردنش باد هوا میشود،
که کسی آن دور ها هواااا برش میدارد...
بعد جسورتر شود بنویسد:
" دیشب دلم خواست به شماره ات پیغام بدهم
اما همان یک آن دیدم لابه لای تمام شماره ها نبود ترین شماره ای... بعد بغضم را جوری قورت دادم که خدا هیچ نشنود که بتوانم همان لحظه شکرگزارش باشم برای آن روزگاری که دلشکسته شماره ات را پاک کردم،
وگرنه حالا برنده دلتنگِ این صبوریِ اجباری من نمیشدم "
آدم است دیگر... گاه دلش جز آنکه بگوید دلتنگم با هیچ حرف دیگری آرام نمیشود...
حتی اگر بداند کسی هست که هرگز این نوشته ها را نمیخواند...
بعد قبل از خط آخر
اسم خودش را هم بنویسد برای آن یک درصد احتمالِ خواندن آن یک نفرِ خاص
و خط آخر را هم پی نوشت کند " مخاطب خاص ندارد "
و یک آهِ راحت بکشد🙁
" لعنتی ترین...!
دلتنگم... آنقدر که بلند ترین فریادها هم نمی تواند ذره ای از این حناق کم کند "
بنویسد و خلاص...
آنقدر که حتی فکرش را نکند اینهمه ماه صبوری کردنش باد هوا میشود،
که کسی آن دور ها هواااا برش میدارد...
بعد جسورتر شود بنویسد:
" دیشب دلم خواست به شماره ات پیغام بدهم
اما همان یک آن دیدم لابه لای تمام شماره ها نبود ترین شماره ای... بعد بغضم را جوری قورت دادم که خدا هیچ نشنود که بتوانم همان لحظه شکرگزارش باشم برای آن روزگاری که دلشکسته شماره ات را پاک کردم،
وگرنه حالا برنده دلتنگِ این صبوریِ اجباری من نمیشدم "
آدم است دیگر... گاه دلش جز آنکه بگوید دلتنگم با هیچ حرف دیگری آرام نمیشود...
حتی اگر بداند کسی هست که هرگز این نوشته ها را نمیخواند...
بعد قبل از خط آخر
اسم خودش را هم بنویسد برای آن یک درصد احتمالِ خواندن آن یک نفرِ خاص
و خط آخر را هم پی نوشت کند " مخاطب خاص ندارد "
و یک آهِ راحت بکشد🙁
۲.۳k
۳۰ شهریور ۱۴۰۱