جوهر آغاز و پایان قلمم با تو رنگ گرفت
جوهر آغاز و پایان قلمم با تو رنگ گرفت …!
دریا را با آب نوشتم،
خورشید را با نور،
زمین را با خاک،
آسمان را با ابر،
دلتنگی را با غم،
راه را با انتخاب،
انسان را با درد،
و عشق را با تو.
من عشق را با تو نوشتم.
در میان تمام لحظاتی که گذشتند و چیزی نگفتم، نوشتمت..
با لبخندی پنهان شده در تاریخی گم شده، نوشتمت..
من آرزو را با نام تو نوشتم ..
و حال با من بگو، چگونه به این قصه پایان دهم، وقتی هر واژه ای که مینویسم به تو ختم میشود …
آری ..
من آغاز را با تو نوشتم …
و پایان را با تو…
جوهر آغاز و پایان قلمم با تو رنگ گرفت A
دریا را با آب نوشتم،
خورشید را با نور،
زمین را با خاک،
آسمان را با ابر،
دلتنگی را با غم،
راه را با انتخاب،
انسان را با درد،
و عشق را با تو.
من عشق را با تو نوشتم.
در میان تمام لحظاتی که گذشتند و چیزی نگفتم، نوشتمت..
با لبخندی پنهان شده در تاریخی گم شده، نوشتمت..
من آرزو را با نام تو نوشتم ..
و حال با من بگو، چگونه به این قصه پایان دهم، وقتی هر واژه ای که مینویسم به تو ختم میشود …
آری ..
من آغاز را با تو نوشتم …
و پایان را با تو…
جوهر آغاز و پایان قلمم با تو رنگ گرفت A
- ۷۸۸
- ۱۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط