پادشاهی در زمستان به نگهبان گفت :
پادشاهی در زمستان به نگهبان گفت :
سردت نیست .؟
گفت :
عادت دارم..
پادشاه گفت :
میگویم برایت لباس گرم بیاورند ؛
اما او فراموش کرد :)
صبح جنازه نگهبان را دیدند ،
روی دیوار نوشته بود :
به سرما عادت داشتم اما..
وعده ی لباس گرمت مرا از پای درآورد!
-مراقب وعده هامون باشیم.:))
سردت نیست .؟
گفت :
عادت دارم..
پادشاه گفت :
میگویم برایت لباس گرم بیاورند ؛
اما او فراموش کرد :)
صبح جنازه نگهبان را دیدند ،
روی دیوار نوشته بود :
به سرما عادت داشتم اما..
وعده ی لباس گرمت مرا از پای درآورد!
-مراقب وعده هامون باشیم.:))
۱۹.۵k
۰۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.