half brother فصل ۲ part : 22

یادم اومد چلسی گفته بود از وقتی جونگکوک فهمیده جونگسو مرده به ندرت خوابیده
تلفنم زنگ خورد جواب دادم
- سلام مامان
سارا : گرتا کلی نگرانتون شدیم ناهار تموم شد همه چی مرتبه ؟
گرتا : بله همه چی مرتبه هنوز دارم رانندگی میکنم اما بزودی وایمیسیم نگران نباشید متاسفم که تنهات گذاشتم
سارا : من خوبم بدترین قسمت دیگه تموم شده من امشب را با نامجون و کلارا هستم تو مواظب جونگکوک باش نباید تنها بمونه گرتا
گرتا : مرسی که درک میکنی مامان دوست دارم
سارا : منم دوست دارم
وقتی رسیدیم جونگکوک را بیدار کردم
- بلند شو رسیدیم
چشماشو باز کرد و نگام کرد
جونگکوک : داری منو میبری تا قلعه جادوگر شگفت انگیز رو ببینم
خندیدم : - نه احمق جون اینجا کازینو هست
جونگکوک : من از به تشییع جنازه فرار کردم و تو منو آوردی قمار کنم ؟ خل شدی؟
وقتی سرم را چرخوندم تا ببینمش انتظار به چهره سردرگم را داشتم ولی بجاش یکی از اون لبخندهای معرکش روی لب هاش بود از اونایی که فقط چند بار دیده بودم
این لبخندش بهم میگفت که داره شوخی میکنه ولی نگاهش ضربان قلبم را بالا برد
و بعد مثل دیونه ها شروع کرد به خندیدن
گرتا : فکر می کنی ایده بدیه ؟
چشماش را باز کرد
_ نه به نظرم عالیه
وقتی وارد پارکینگ شدیم هنوز داشت میخندید
گرتا : خوب خودت بهم گفتی ببرمت یه جایی مخالف اون قبرستون
جونگکوک : درسته تو ذهنم به رستوران ژاپنی بود حتی به ساحل
پرسیدم : میخوای برگردیم؟
جونگکوک: دیونه شدی؟ این اصلا به ذهن خودم هم نرسید اما اگه یه جا باشه که بتونی توش غمت را فراموش کنی همین جاست
بعد سرش را به طرف پنجره چرخوند و زمزمه کرد
_ گرتا لطفا کمکم کن این غم لعنتی را فراموش کنم
وقتی وارد شدیم بوی سیگار بلافاصله به دماغم خورد نالیدم انگار اینجا سرطان اهمیتی نداره همه دارند سیگار میکشن جونگکوک خندید
_ سعی کن خوش بگذرونی خواهر
به دنبال این حرفش زد به شونم واکنش بدنم نسبت به لمس دست های قویش روی شونه ام قابل لمس بود. اگه همین طور به دست زدن بهم ادامه بده روز سختی برام میشه
گرتا : اینجور صدام نزن
جونگکوک : ترجیح میدی چی صدات کنم
گرتا : اینجا هیچ کس ما را نمیشناسه می تونیم اسم بسازیم هر دو هم که سیاه پوشیدیم و شبیه سردسته مافیا شدیم
سعی کردم بلند تر از کل سر وصدای کازینو داد بزنم
گرتا : هرچی جز خواهر
پرسیدم : چی دوست داری بازی کنیم
گفت : میخوام برم سروقت یکی از میزا تو چی؟
گرتا : منم میرم پنی بازی کنم
جونگکوک : پنی؟ اوه امروز داری خشن کار میکنی (اینجا بهش تکه میندازه)
گرتا : نخند

خب خب اینم از پارت هدیه حمایت کنید یادتون و نظرتون رو درباره این پارت بگید
اصلا انتظار داشتین گرتا جونگکوک رو ببره کازینو
دیدگاه ها (۳۶)

half brother فصل ۲ part : 23

half brother فصل ۲ part : 24

half brother فصل ۲ part : ۲۱

half brother فصل ۲ part : 20

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط