عاشقانه های شبنم
زمانی هست قلبم کهنه دردی آشنا دارد
که دردم قصه ای با وسعت بی انتها دارد
برو فکرم نباش ای مانده در دنیای متروکم
بزن هی زخم پشت زخم تا این سینه جا دارد
هزاران شعر در افسون چشمان تو میشد خواند..
ولی لیلای چشمانت نگاهی بیوفا دارد
تنم یخ بسته در یخَچاله های عصرِ رویایت
که چشمانت نگاهی سرد مثلِ یخ به ما دارد
من از جنسِ سکوتِ جنگل و آواز مرغابی
تو شهر پر دم و دودت هوایی بیهوا دارد
نمیدانم،، ولی شاید دلم از جنسِ تنهاییست!!!
نمیدانم چرا اینقدررر دنیایم،، چرا درد دارد!!!؟؟
که دردم قصه ای با وسعت بی انتها دارد
برو فکرم نباش ای مانده در دنیای متروکم
بزن هی زخم پشت زخم تا این سینه جا دارد
هزاران شعر در افسون چشمان تو میشد خواند..
ولی لیلای چشمانت نگاهی بیوفا دارد
تنم یخ بسته در یخَچاله های عصرِ رویایت
که چشمانت نگاهی سرد مثلِ یخ به ما دارد
من از جنسِ سکوتِ جنگل و آواز مرغابی
تو شهر پر دم و دودت هوایی بیهوا دارد
نمیدانم،، ولی شاید دلم از جنسِ تنهاییست!!!
نمیدانم چرا اینقدررر دنیایم،، چرا درد دارد!!!؟؟
۵.۰k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳