مال من باش ماه زیبا
پارت. 2 [از. زبان نامجون ]
داشتم توی خونه. راه. میرفتم جون کوک زنگ زد که گفت
کوک = نامی سلام خوبی
نامی = اره سلام تو خوبی
کوک = اره میگم تولد لیا میاین؟
نامی=باشه میام
کوک = لیان چطور
نامی= نمیدونم
کوک = کوکی بای
نامی = بای
نامی بعد از این که با کوک حرف زد رفت پیش لیان
در زد
نامی = میتونم بیام داخل
لیان = اره
نامی اومد داخل لیان زیر پتو بود
نامی = چی شد ه
لیان = هیچی چرا آمدی
نامی = آمدم بگم لیا . تولدش میای
لیان= نمیدونم باید برم بار. ۵ تا ۷ ساعت بار کار دارم
نامی= چرا ۷ساعت
لیان = کار دارم
نامی = باشه
نامی از اتاق آمد بیرون با خودش گفت = لیان چرا باید ۷ ساعت. اون جا باشه به جمین زنگ زد
نامی = سلام جمین میتونی از ساعت. ۵ بری لیان تعقیب کنی
جمین= باشه داداش چرا چیزی شده
نامی = نه چون گفت از ۵ میر بیرون ۷ ساعت
جمین = باشه
داشتم توی خونه. راه. میرفتم جون کوک زنگ زد که گفت
کوک = نامی سلام خوبی
نامی = اره سلام تو خوبی
کوک = اره میگم تولد لیا میاین؟
نامی=باشه میام
کوک = لیان چطور
نامی= نمیدونم
کوک = کوکی بای
نامی = بای
نامی بعد از این که با کوک حرف زد رفت پیش لیان
در زد
نامی = میتونم بیام داخل
لیان = اره
نامی اومد داخل لیان زیر پتو بود
نامی = چی شد ه
لیان = هیچی چرا آمدی
نامی = آمدم بگم لیا . تولدش میای
لیان= نمیدونم باید برم بار. ۵ تا ۷ ساعت بار کار دارم
نامی= چرا ۷ساعت
لیان = کار دارم
نامی = باشه
نامی از اتاق آمد بیرون با خودش گفت = لیان چرا باید ۷ ساعت. اون جا باشه به جمین زنگ زد
نامی = سلام جمین میتونی از ساعت. ۵ بری لیان تعقیب کنی
جمین= باشه داداش چرا چیزی شده
نامی = نه چون گفت از ۵ میر بیرون ۷ ساعت
جمین = باشه
۳.۰k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.