عاشقانه های شبنم
نه در قلبـم قُـوا ماند و ، نه دیگر اشـک چشمـانی
الهـی لحظـه ای هـم تو ، دچـار حـال من گـــردی
که شایـد لـرزد آن قلبت ، به ســویم رو بگــردانی
ببــینی کـه چه دردی را ، تحمـل کردم از عشـقت
که دیگـــر قلـب زارم را ، در آن آتـــش نســوزانی
هماننـدی نداشـت اینـکه ، تو مهمـــان دلـــم بودی
همــانندت نمی آیــد ، دگــر بــر دل به مهمــــانی
تفضـل کــن در ایــن پایان نگاهــی با تبـسـم کن
که زین پس دارم از فرقت دو چشم خیس بارانی
الهـی لحظـه ای هـم تو ، دچـار حـال من گـــردی
که شایـد لـرزد آن قلبت ، به ســویم رو بگــردانی
ببــینی کـه چه دردی را ، تحمـل کردم از عشـقت
که دیگـــر قلـب زارم را ، در آن آتـــش نســوزانی
هماننـدی نداشـت اینـکه ، تو مهمـــان دلـــم بودی
همــانندت نمی آیــد ، دگــر بــر دل به مهمــــانی
تفضـل کــن در ایــن پایان نگاهــی با تبـسـم کن
که زین پس دارم از فرقت دو چشم خیس بارانی
۵.۲k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳