تمام زندگیم خلاصه میشد تو رنگِ « آبی » آبی غمزده ای که بی
تمام زندگیم خلاصه میشد تو رنگِ « آبی » آبی غمزدهای که بی صدا شکسته بود و با این حال محکم بودن خودشو حفظ کرده بود، درد داشت اما آبی رنگ بود.. به رنگ دریا بود، به رنگ آسمون بود، آسمونی که بی منت پنبههای سفید و خاکستری دلش رو به آغوش کشیده بود ولی کسی نبود که خود آسمونو بغل بگیره.. آبی، آبی بود.. یه حس خوب برای بقیه و یه غم به رنگ خودش برای خودش!GN
۷.۳k
۱۳ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.