من از دور دست ها آمده ام

من از دور دست ها آمده ام،
از مزارع گندم،
از کرت های جاری،
و از سرزمینی که آسمانش
تنها دو پیراهن دارد،
روزها آبی می پوشد
و شبها پیراهنی بلند که
تاب می خورد در رقص هزار و یک
ستاره ی روشن.

من از دوردست ها آمده ام،
از کوچه های کودکی،
از شهر رنگین قصه های پدر
در شبهای کشدار زمستان ...
و از چشمان هستی بخش مادرم
که تمام مهربانیش را در نگاهش
به من می بخشید ...!
دیدگاه ها (۰)

لطفا کامنت یادتون نره🙋‍♀️🙋‍♀️😁😁

سلام 😊✋صبح آدینه تون بخیر و شادی ☕️امروز را با عشق آغاز کنید...

کاش چون دریا جهانی رو به ساحل داشتم!بگذریم از آرزوهایی که در...

گفت این مستی و شیدایی و عشقبه زر اینجا ندهند ار چه هزاران با...

من از دور دست ها آمده ام، از مزارع گندم، از کرت های جاری، و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط