ارسالی
#ارسالی
سلام من N هستم و میخوام یه داستان ترسناک رو براتون تعریف کنم، داستان من کوتاهه ولی ترسناک...من وقتی حدود5/6 سالم بود خیلی از جن اینا میترسیدم و اعتقاد زیادی به جن و ارواح داشتم. هرشب کابوس های خیلی بدی میدیدم. و یه شب حدود ساعت 3 از خواب پریدم و احساس کردم که یکی خیلی سریع از کنارم رد شد من فقط تونستم لباس اونو و ماهاشو ببینم لباس سفید داشت که پایینش خونی و پاره شده بود و موهای خیلی بلندی داشت، راستی اینم بگم که اون یه زن بود.من خیلی ترسیده بودم.بعدش خوابیدم و تو خواب همون زن رو دیدم که از صورتش خون میبارید و یه چاقو ی خونی تو دستش بود
صبح که شد از ترس داشتم سکته میکردم و دیگه به جن و ارواح فکر نکردم و هیچ وقت این خواب از یادم نمیره
سلام من N هستم و میخوام یه داستان ترسناک رو براتون تعریف کنم، داستان من کوتاهه ولی ترسناک...من وقتی حدود5/6 سالم بود خیلی از جن اینا میترسیدم و اعتقاد زیادی به جن و ارواح داشتم. هرشب کابوس های خیلی بدی میدیدم. و یه شب حدود ساعت 3 از خواب پریدم و احساس کردم که یکی خیلی سریع از کنارم رد شد من فقط تونستم لباس اونو و ماهاشو ببینم لباس سفید داشت که پایینش خونی و پاره شده بود و موهای خیلی بلندی داشت، راستی اینم بگم که اون یه زن بود.من خیلی ترسیده بودم.بعدش خوابیدم و تو خواب همون زن رو دیدم که از صورتش خون میبارید و یه چاقو ی خونی تو دستش بود
صبح که شد از ترس داشتم سکته میکردم و دیگه به جن و ارواح فکر نکردم و هیچ وقت این خواب از یادم نمیره
۶.۰k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.