عاشقانه های شبنم
کاش عطر تو در شیشه ی اندیشه بماند
کمتر دل ما را عقب خود بدواند
چون ذره به خورشید رساند دل ما را
این آتش سرریز به آبی بنشاند
کاش آنکه به خال و خط و ابرو ببرد دل
از دفتر ما هم دوسه خط عشق بخواند
اکسیر حیات است به پیمانه ی وصلش
آن را که اگر خواست به ما هم، بتواند
کارش همه عیاری و دل بردنِ از ماست
با کشتن ما مجلس عشرت گذراند
یک جرعه بریزد غزل چشم به ساغر
یک عمر ز ما بهر غرامت بستاند
من آتشم و او که فقط دود ببیند
از سوختن دم به دمم هیچ نداند
کمتر دل ما را عقب خود بدواند
چون ذره به خورشید رساند دل ما را
این آتش سرریز به آبی بنشاند
کاش آنکه به خال و خط و ابرو ببرد دل
از دفتر ما هم دوسه خط عشق بخواند
اکسیر حیات است به پیمانه ی وصلش
آن را که اگر خواست به ما هم، بتواند
کارش همه عیاری و دل بردنِ از ماست
با کشتن ما مجلس عشرت گذراند
یک جرعه بریزد غزل چشم به ساغر
یک عمر ز ما بهر غرامت بستاند
من آتشم و او که فقط دود ببیند
از سوختن دم به دمم هیچ نداند
- ۳.۸k
- ۱۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط