نخفته ایم که شب بگذرد سحر بزند
#نخفتهایمکهشببگذردسحربزند
که آفتاب چو ققنوس بال و پر بزند
نخفته ایم که تا صبح شاعرانهٔ ما
ز ره رسیده و همراه عشق در بزند
نسیم، بوی تو را میبرد به همره خود
که با غرور به گلهای باغ سر بزند
شب از تب تو و من سوخت وصلمان آبی
مگر بر آتش تنهای شعله ور بزند
تمام روز که دور از توام چه خواهم کرد؟
هوای بستر و بالینم ار به سر بزند
چو در کنار منی کفر نعمت است ای دوست
دو دیده ام مژه بر هم دمی اگر بزند
بپوش پنجره را ای برهنه می ترسم
که چشم شور ستاره تو را نظر بزند
غزل برای لبت عاشقانه تر گفتم
که بوسه بر دهنم عاشقانه تر بزند...
که آفتاب چو ققنوس بال و پر بزند
نخفته ایم که تا صبح شاعرانهٔ ما
ز ره رسیده و همراه عشق در بزند
نسیم، بوی تو را میبرد به همره خود
که با غرور به گلهای باغ سر بزند
شب از تب تو و من سوخت وصلمان آبی
مگر بر آتش تنهای شعله ور بزند
تمام روز که دور از توام چه خواهم کرد؟
هوای بستر و بالینم ار به سر بزند
چو در کنار منی کفر نعمت است ای دوست
دو دیده ام مژه بر هم دمی اگر بزند
بپوش پنجره را ای برهنه می ترسم
که چشم شور ستاره تو را نظر بزند
غزل برای لبت عاشقانه تر گفتم
که بوسه بر دهنم عاشقانه تر بزند...
۱۷.۸k
۰۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.