من گوش هایی داشتم تشنه به شنیدن نامم
من گوش هایی داشتم تشنه به شنیدن نامم
که کسی صدایم کند و او{گوشم } از خوشحالی پر بزند
و من بگویم جانم با من بودی؟!
تا اینکه یک روز کسی پیدا شد که دردش را فهمید ،
هر بار نامم را صدا میکرد
و من هم با شوق نامش را تا که او هم بخواندم
آنقدر که هر روز من
عاشق غزل میشدم .
حالا امروز که لب های او دور است
گوش های من از نو
خشکِ خشک شده اند !
و با فکر صدای آن لب ها
گوشوار های سردم را تاب میدهند :)
#غزل_نوشت
#handeerçel #kerembürsın #haker #edser
که کسی صدایم کند و او{گوشم } از خوشحالی پر بزند
و من بگویم جانم با من بودی؟!
تا اینکه یک روز کسی پیدا شد که دردش را فهمید ،
هر بار نامم را صدا میکرد
و من هم با شوق نامش را تا که او هم بخواندم
آنقدر که هر روز من
عاشق غزل میشدم .
حالا امروز که لب های او دور است
گوش های من از نو
خشکِ خشک شده اند !
و با فکر صدای آن لب ها
گوشوار های سردم را تاب میدهند :)
#غزل_نوشت
#handeerçel #kerembürsın #haker #edser
۱۴.۸k
۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.