پارت ۱۰ فیک مجنون تو
پارت ۱۰ فیک مجنون تو
کوک ویو
بازم مثل هر سال ات برام کادو فرستاد منم تو این ۹ سال سعی کردم فراموشش کنم و تا الان فقط تاریخ تولدشو فراموش کردم ولی اون همیشه برام کادو میفرسته و اولین نفر بهم تبریک میگه من یه دوست دختر به اسم رز دارم خیلی دختر خوبیه و مطمئنم که هرزه نیست من نامخ سربازیم اومده و تا دو ساله دیگه نمیتونم رز رو ببینم
راوی
ینی اینقدر ات بی ارزش که ناراحت نیستی حتی قبل از سربازی ببینیش ؟ خیلی نامردی کوککک
ات ویو الان یه روز از تولد کوک میگزره کوک همیشه این روز بهم سر میزنه واسه همین پاشدم با اینکه به موی مصنوعی حساسیت داشتم اما گذاشتم و ارایش کردم و یه مژه مصنوعی گزاشتم دوباره مثل ات ۱۳ ساله شدم همه رفتن ولی خب دارم میمیرم ولی خببب
زنگ در خورد یه نامه داشتم برش داشتم و بازش کردم از طرف کوک بود اخ جوننننن
نامه
ات من امروز نمیتونم بیام و باید بهت بگم که من دوست دختر دارم و نمیخوام مزاحمم بشی و راستش نامه سربازیم اومده خواستم بگم حواست باشه که به دوست دخترم پیامی ندی
ات ویو
نامه رو بستم بهم شک وارد شده بود نه الان نباید بیهوش بگم با پای لنگون رفتم که قرص بخورم وقتی قرص خوردم حالم عوض نشد ولی باعث میشد بتونم راه برم سوار ماشینک شدم و با اخرین سرعت خودمو قبل از اینکه کوک بره به عمارت رسوندم دیدم کوک داره میره تعقیبش کردم و به فرودگاه رسیدم و سریع پیاده شدم و خودمو بهش رسونم حالم بد بود داشتم کم کم میمردم درسته ولی این اخرش نیست
ات: کوکک جئون جانکوک اقااااااا
کوک ویو
صدای ات بود برگشتم دیدک لنگون داره میاد و خون دماغ شده
کوک : ات تو اینجا چیکار میکنی
ات داره نفس نفس میزنه
ات: وایسا بزار باهات خداحافضی کنم شاید این اخرین باری باشه که همو میبینیم
کوک : ینی چی ات تو چیکار کردی
ات: من کاری نکردم تو با اون حرفات.. هیچی فقط مراقب خودت باش
کوک ویو
ات ؟ این واقعا ات بود چقدر شکسته شده نه این نمیتونه کار من باشه نههه این همه سال تنهاش گذاشتم من مغذرت میخوام بغض کل وجودمو گرفته بود اون داشت میمرد نمیتونستم نرم چون اون سربازی بود
کوک: ات این اخرین بار نیست (بغض کرده
ات: ولی من نمیتونم ازت معذرت میخوام که نمیتونم ( از گوشش و دماغش خونه شدید میاد و داره اشک بی صدا میریزه
ات : کوک میتونم دوباره کوک صدات کنم ؟
کوک : معلومه ات... ات این منم کوک توووو (گریه
ات: کوک من میجنگم با این بیماری ولی اگه برنگشتم امید وارم تو زندگی بعدی دوباره ببینمت
کوک ویو
بازم مثل هر سال ات برام کادو فرستاد منم تو این ۹ سال سعی کردم فراموشش کنم و تا الان فقط تاریخ تولدشو فراموش کردم ولی اون همیشه برام کادو میفرسته و اولین نفر بهم تبریک میگه من یه دوست دختر به اسم رز دارم خیلی دختر خوبیه و مطمئنم که هرزه نیست من نامخ سربازیم اومده و تا دو ساله دیگه نمیتونم رز رو ببینم
راوی
ینی اینقدر ات بی ارزش که ناراحت نیستی حتی قبل از سربازی ببینیش ؟ خیلی نامردی کوککک
ات ویو الان یه روز از تولد کوک میگزره کوک همیشه این روز بهم سر میزنه واسه همین پاشدم با اینکه به موی مصنوعی حساسیت داشتم اما گذاشتم و ارایش کردم و یه مژه مصنوعی گزاشتم دوباره مثل ات ۱۳ ساله شدم همه رفتن ولی خب دارم میمیرم ولی خببب
زنگ در خورد یه نامه داشتم برش داشتم و بازش کردم از طرف کوک بود اخ جوننننن
نامه
ات من امروز نمیتونم بیام و باید بهت بگم که من دوست دختر دارم و نمیخوام مزاحمم بشی و راستش نامه سربازیم اومده خواستم بگم حواست باشه که به دوست دخترم پیامی ندی
ات ویو
نامه رو بستم بهم شک وارد شده بود نه الان نباید بیهوش بگم با پای لنگون رفتم که قرص بخورم وقتی قرص خوردم حالم عوض نشد ولی باعث میشد بتونم راه برم سوار ماشینک شدم و با اخرین سرعت خودمو قبل از اینکه کوک بره به عمارت رسوندم دیدم کوک داره میره تعقیبش کردم و به فرودگاه رسیدم و سریع پیاده شدم و خودمو بهش رسونم حالم بد بود داشتم کم کم میمردم درسته ولی این اخرش نیست
ات: کوکک جئون جانکوک اقااااااا
کوک ویو
صدای ات بود برگشتم دیدک لنگون داره میاد و خون دماغ شده
کوک : ات تو اینجا چیکار میکنی
ات داره نفس نفس میزنه
ات: وایسا بزار باهات خداحافضی کنم شاید این اخرین باری باشه که همو میبینیم
کوک : ینی چی ات تو چیکار کردی
ات: من کاری نکردم تو با اون حرفات.. هیچی فقط مراقب خودت باش
کوک ویو
ات ؟ این واقعا ات بود چقدر شکسته شده نه این نمیتونه کار من باشه نههه این همه سال تنهاش گذاشتم من مغذرت میخوام بغض کل وجودمو گرفته بود اون داشت میمرد نمیتونستم نرم چون اون سربازی بود
کوک: ات این اخرین بار نیست (بغض کرده
ات: ولی من نمیتونم ازت معذرت میخوام که نمیتونم ( از گوشش و دماغش خونه شدید میاد و داره اشک بی صدا میریزه
ات : کوک میتونم دوباره کوک صدات کنم ؟
کوک : معلومه ات... ات این منم کوک توووو (گریه
ات: کوک من میجنگم با این بیماری ولی اگه برنگشتم امید وارم تو زندگی بعدی دوباره ببینمت
۱۱.۶k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.