خانه پدری کجاست؟
خانه پدری کجاست؟
خانه پدری جایی است که همیشه یک نفر در منتظر و چشم به راهت است
چه دیر بروی چه زود از آمدنت خوشحال می شوند دوست دارند بهدل خوش بیایی و بروی
جایی است که هیچوقت بزرگ نمیشوی ,همیشه برایشان بچه هستی حتی اگر نوه هم داشته باشی
خانه پدری امن ترین جای دنیاست
خانه پدری شاید, یادآور روزهای شیرین کودکی است
خانه پدری , پر است از صدای بازی کودکانه, صدای توپ پلاستیکی و شیرو پلنگ و دعواهای چند دقیقه کودکانه و خاطرات تلخ وشیرین فردای مدرسه و مشق و غصه ندیدن برنامه کودک بخاطر قطع برق , مهمانی یا رفتن سر صف نان و خرید
خانه پدری پر از انتظار است گاهی تلخ گاهی شیرین, انتظار مادر کنار در خانه برای آمدن بچه ها از مدرسه
انتظار غروب بچه ها برای استقبال از پدر و سلام و گرفتن دست گرم و مهربان او و زیر زیرکی چشم به دستش که شاید چیزی برای اون خریده باشد
انتظار رسیدن عید یا آخر هفته و خواب تا ظهر جمعه زمان مدرسه و تابستان
خاطره برف و علاءالدین و بخاری و آدم برفی توی حیاط
خانه پدری پر است از خاطرات آدمهایی که روزی بودند و الان نیستند, شاید در لابلای آلبوم های قدیمی آن زمان خاطراتی از آنها پیدا کنیم
خانه پدری را اگرچه خانه پدری خطاب میکنند اما با وجود مبارک مادر روشنایی پیدا میکرد و می کند و برکت خانه بود زیر سایه پرمهرو استوار پدر
شاید بعضی از ما از همان زمان هم از وجود پر مهر پدر یا مادر محروم بوده باشیم و بار مشکلات بر دوش یکی از آنها افتاده باشد ..شاید الان بعد سالهای سال هنوز خانه پدری برای ما بوی زندگی و روزهای خوش گذشته و امنیت حالحاضر را بدهد و بعد سالها هردو یا از آنها را از دست داده باشی حتی خانه پدری
┄┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄┄
خانه پدری جایی است که همیشه یک نفر در منتظر و چشم به راهت است
چه دیر بروی چه زود از آمدنت خوشحال می شوند دوست دارند بهدل خوش بیایی و بروی
جایی است که هیچوقت بزرگ نمیشوی ,همیشه برایشان بچه هستی حتی اگر نوه هم داشته باشی
خانه پدری امن ترین جای دنیاست
خانه پدری شاید, یادآور روزهای شیرین کودکی است
خانه پدری , پر است از صدای بازی کودکانه, صدای توپ پلاستیکی و شیرو پلنگ و دعواهای چند دقیقه کودکانه و خاطرات تلخ وشیرین فردای مدرسه و مشق و غصه ندیدن برنامه کودک بخاطر قطع برق , مهمانی یا رفتن سر صف نان و خرید
خانه پدری پر از انتظار است گاهی تلخ گاهی شیرین, انتظار مادر کنار در خانه برای آمدن بچه ها از مدرسه
انتظار غروب بچه ها برای استقبال از پدر و سلام و گرفتن دست گرم و مهربان او و زیر زیرکی چشم به دستش که شاید چیزی برای اون خریده باشد
انتظار رسیدن عید یا آخر هفته و خواب تا ظهر جمعه زمان مدرسه و تابستان
خاطره برف و علاءالدین و بخاری و آدم برفی توی حیاط
خانه پدری پر است از خاطرات آدمهایی که روزی بودند و الان نیستند, شاید در لابلای آلبوم های قدیمی آن زمان خاطراتی از آنها پیدا کنیم
خانه پدری را اگرچه خانه پدری خطاب میکنند اما با وجود مبارک مادر روشنایی پیدا میکرد و می کند و برکت خانه بود زیر سایه پرمهرو استوار پدر
شاید بعضی از ما از همان زمان هم از وجود پر مهر پدر یا مادر محروم بوده باشیم و بار مشکلات بر دوش یکی از آنها افتاده باشد ..شاید الان بعد سالهای سال هنوز خانه پدری برای ما بوی زندگی و روزهای خوش گذشته و امنیت حالحاضر را بدهد و بعد سالها هردو یا از آنها را از دست داده باشی حتی خانه پدری
┄┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄┄
۲۳.۰k
۰۶ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.