پیش از اینها فکر می کردم خدا
پیش از اینها فکر می کردم خدا
خانه ای دارد کنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او آسمان
نقش روی دامن او کهکشان
هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کسی را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان دور از زمین
بود اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
هر چه می پرسیدم از خود،از خدا
از زمین،از آسمان،از ابرها
زود می گفتند این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست
هر چه می پرسی، جوابش آتش است
تا ببندی چشم،کورت می کند
تا شدی نزدیک،دورت میکند
کج گشودی دست،سنگت می کند
کج نهادی پا،لنگت می کند
نیت من،در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ مثل،خنده های بی حوصله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
بعدها فهمیدام خدایم زیبا و مهربان
دوستی از من به من نزدیک تر است
از رگ گردن به من نزدیک تر است
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی،نقش روی آب بود
می توانم بعد از این،با این خدا
دوست باشم دوست پاک و بی ریا
گاهی خدا می خواهد با دست تو،دست دیگر بندگانش را بگیرد
وقتی دستی را به یاری می گیری بدان دست دیگرت در دست خداست
#فالو#لایک
#فالو#فالو#فالو
خانه ای دارد کنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او آسمان
نقش روی دامن او کهکشان
هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کسی را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان دور از زمین
بود اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
هر چه می پرسیدم از خود،از خدا
از زمین،از آسمان،از ابرها
زود می گفتند این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست
هر چه می پرسی، جوابش آتش است
تا ببندی چشم،کورت می کند
تا شدی نزدیک،دورت میکند
کج گشودی دست،سنگت می کند
کج نهادی پا،لنگت می کند
نیت من،در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ مثل،خنده های بی حوصله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
بعدها فهمیدام خدایم زیبا و مهربان
دوستی از من به من نزدیک تر است
از رگ گردن به من نزدیک تر است
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی،نقش روی آب بود
می توانم بعد از این،با این خدا
دوست باشم دوست پاک و بی ریا
گاهی خدا می خواهد با دست تو،دست دیگر بندگانش را بگیرد
وقتی دستی را به یاری می گیری بدان دست دیگرت در دست خداست
#فالو#لایک
#فالو#فالو#فالو
۶۷.۴k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲