بوی جنگل بوی باران میدهی
بوی شالیزار گیلان میدهی
بوی خاک شسته با دست خدا
بوی پرواز هَزاران میدهی
در نگاه سبز زیتون گونه ات
ارمغان از رودباران میدهی
ساحل اندیشه ام را چون خزر
وسعت سبز بهاران میدهی
سِهره بال خویش میشوید در آب
حس "بودن" را تو جریان میدهی
رسم گُل در خنده معنی میشود
خنده را چندیست ارزان میدهی
دیده ام! آب از کجا نوشیده ای
قطره خوردی سیل از آن میدهی
جامه فاخر بود و وافر لطف تو
مصلحت آن به، به ما آن میدهی
چشم دل میخواهم از سرّ وجود
قدر داند آنچه آسان میدهی...
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.