بانو، پاییز که شد
بانو، پاییز که شد
دستهای خسته ات را در جیبت پنهان کن؛
و به دور از باید ها و آمدن ها؛
نبودن ها و رفتن ها؛
فارغ از تمام لحظه های بی شائبه ی روزگار غریب ات؛
برای خودت؛ خاطره ای بساز!
بانو...
پاییز که شد،
اولین باران پاییزی که روی موهای ابریشمی ات بارید،
و خش خش برگهای خسته ی
پاییزی را زیر پاهایت لمس کردی!
خودت را بغل کن و به زیر آسمان
ابری ات ببر!
این پاییز را برای خودت
خاطره ای انفرادی بساز.
دستهای خسته ات را در جیبت پنهان کن؛
و به دور از باید ها و آمدن ها؛
نبودن ها و رفتن ها؛
فارغ از تمام لحظه های بی شائبه ی روزگار غریب ات؛
برای خودت؛ خاطره ای بساز!
بانو...
پاییز که شد،
اولین باران پاییزی که روی موهای ابریشمی ات بارید،
و خش خش برگهای خسته ی
پاییزی را زیر پاهایت لمس کردی!
خودت را بغل کن و به زیر آسمان
ابری ات ببر!
این پاییز را برای خودت
خاطره ای انفرادی بساز.
۳.۲k
۰۸ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.