🍒🌱کسری ازثانیه هامیگذردمیدانم
🍒🌱کسری ازثانیه هامیگذردمیدانم
بی تو هم خاطره هامیگذرد میدانم
سخت شد آمده ام سوی توانگارمنم
من نی ام توشده ای درمن وبیمار،منم
حال من بدشده از جمجمه هایی سنگی
حال من بدشده ازبرزخ این دلتنگی
توهمانی که منم آمده ام سوی توباز
توهمانی که دودستم شده پیش تودراز
زسحرگاه چراخاطره هایت بامن
میکندبازی وتاشب نگرانم نگران
منتظرهستم ازاین وادی دلتنگی خویش
توکه باشی خبری نیست زعشق دگران
سخت شدقلب من وتیره شدم من سنگم
کشته ام خود به نگاه توومن دلتنگم
حال من بدشده ازکل دورنگی هایت
دوسه نخ میکشم ودودکنم دنیایت
دوسه نخ میکشم وحال منم بی حالیست
دوسه نخ میکشم انگارکه قلبم خالیست
توبیاوبنشین پیش من وجانم باش
توهمان جانی وخاکسترسیگارم باش
توبکش قلب مراسنگ کن وخارکنم
زدل سنگ خودت بشنو وبیمارکنم
دارمن باش بیاحلقه بزن دورسرم
مثل دودی که شده حلقه زچاک دهنم
تونباشی زهمه فاصله هادلگیرم
من بدون تووخود ازهمه عالم سیرم
کم کن این فاصله را بوسه ی سیگارم باش
توبسوزان همه جانم توبیاجانم باش
چشم تودیدم وانگارکه بیدارشدم
شاعری کردم وبایادتوبیکارشدم
بانگاهت بکشم در قفست بندم کن
یاکه آزادکنم درشبی وسردم کن
تیرآخربزن وخنجرخودرابردار
لنگ لنگان بکشم برسریک جوخه ی دار
بزن آن شاهرگم خون من آری رنگیست
نه!؟فقط قصه ی من قصه ی یک دلتنگیست.🍒🌱
امیرعباس صالحی( اسیر)
بی تو هم خاطره هامیگذرد میدانم
سخت شد آمده ام سوی توانگارمنم
من نی ام توشده ای درمن وبیمار،منم
حال من بدشده از جمجمه هایی سنگی
حال من بدشده ازبرزخ این دلتنگی
توهمانی که منم آمده ام سوی توباز
توهمانی که دودستم شده پیش تودراز
زسحرگاه چراخاطره هایت بامن
میکندبازی وتاشب نگرانم نگران
منتظرهستم ازاین وادی دلتنگی خویش
توکه باشی خبری نیست زعشق دگران
سخت شدقلب من وتیره شدم من سنگم
کشته ام خود به نگاه توومن دلتنگم
حال من بدشده ازکل دورنگی هایت
دوسه نخ میکشم ودودکنم دنیایت
دوسه نخ میکشم وحال منم بی حالیست
دوسه نخ میکشم انگارکه قلبم خالیست
توبیاوبنشین پیش من وجانم باش
توهمان جانی وخاکسترسیگارم باش
توبکش قلب مراسنگ کن وخارکنم
زدل سنگ خودت بشنو وبیمارکنم
دارمن باش بیاحلقه بزن دورسرم
مثل دودی که شده حلقه زچاک دهنم
تونباشی زهمه فاصله هادلگیرم
من بدون تووخود ازهمه عالم سیرم
کم کن این فاصله را بوسه ی سیگارم باش
توبسوزان همه جانم توبیاجانم باش
چشم تودیدم وانگارکه بیدارشدم
شاعری کردم وبایادتوبیکارشدم
بانگاهت بکشم در قفست بندم کن
یاکه آزادکنم درشبی وسردم کن
تیرآخربزن وخنجرخودرابردار
لنگ لنگان بکشم برسریک جوخه ی دار
بزن آن شاهرگم خون من آری رنگیست
نه!؟فقط قصه ی من قصه ی یک دلتنگیست.🍒🌱
امیرعباس صالحی( اسیر)
۲۰.۲k
۰۹ مهر ۱۴۰۱