شده تا حالا آنقدر دلتنگ بشی که خودت نگران خودت بشی و برای
شده تا حالا آنقدر دلتنگ بشی که خودت نگران خودت بشی و برای نجات دل خودت ، تقلا کنی و دست آخر به این نتیجه برسی که زیر خروارها خاک دفنش کنی ،فقط بخاطر اینکه به جایی رسیدی که خودت طاقت نداری زجر کشیدن دلت رو ببینی ... شده تا حالا یاد یک روزهایی از زندگی بیفتی و بعد یک بغض قدیمی سر باز کنه و وسوسه های اشک رو ، نه یک روز ، نه دو روز ، نه ده روز ،... مهمون گونه هات کنه و باز هم سبک نشی .... شده تا حالا فکرکنی چرا هیچ وقت هیچی سرجای خودش نبوده و نیست . چرا همه آنهایی که بودنشون حال دلت رو خوب میکنند خیلی زودتر از آنکه فکرش رو کنی پر میکشن و آسمونی می شن... شده تا حالا تمام غصه هات رو با یک رژ و یک شال خوشرنگ بپوشونی و ...شده تا حالا بیخیال تمام آرزوهات وخواسته هات بشی وروزی هزار بار فقط از خدا بخواهی که دیگه بسه .. خستم ...طاقت ندارم من ببر پیش عشقم که حال دلت رو خوب کنه و یک آرامشی به قلب و روحت بده .... خدایا این روزها بیشتر هوای تمام بنده هات رو داشته باش و آرامبخش قلب و روحشون باش و حال دلمون اونطور که میخوام خوب کن ......
۱۶.۸k
۱۶ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.