⚫️ مصائب امام هادی سلام الله علیه در سامرا
⚫️ مصائب امام هادی سلام الله علیه در سامرا
🔻قسمت اول ( احضار حضرت از مدینه به سامرا و اسکان دادن حضرت در بین گدایان )
▪️متوکل براى مصلحت نامه مشفقانه به حضرت نوشت... و ابراهیم بن العبّاس را گفت که: نامهاى به حضرت نوشت که:
خلیفه مشتاق ملاقات وافر البرکات شما گردیده، و خواهان آن هست که اگر بر شما دشوار نباشد، متوجّه این صوب گردید...
چون این نامه به آن جناب رسید، بزودى تهیه سفر خود نمود، با یحیى بن هرثمه متوجّه سرّ من رأى گردید. چون حضرت داخل شد، او را خاطر جمع شد، سلوک خود را تغییر داد و آن جناب را چند روز بار نداد، و حکم کرد آن جناب را در کاروانسرایى که غربا و گدایان در آنجا مىبودند فرود آوردند، و بعد از چند روز خانهاى براى آن جناب تعیین کردند و حضرت را به آن خانه نقل کردند.
📚 ارشاد مفید ج۲ ص۳۰۹
🔻قسمت دوم ( زندانی کردن حضرت و کندن قبر پیش روی مبارکش)
ابن بابویه و دیگران روایت کردهاند از صقر بن ابى دلف که چون حضرت امام على نقى علیهالسّلام را به سرّ من رأى آوردند، به خدمت آن حضرت رفتم که خبرى از احوال آن جناب بگیریم، و آن حضرت را نزد زراقى حاجب متوکل محبوس کرده بودند... چون به خدمت آن جناب رفتم دیدم بر روى حصیرى نشسته است، و در برابرش قبرى کندهاند، پس سلام کردم و در خدمت آن جناب نشستم، حضرت فرمود که: براى چه آمدهاى؟ گفتم: آمدهام که از احوال شما خبرى گیرم، چون نظر من بر قبر افتاد گریان شدم، حضرت فرمود که: گریان مباش که در این وقت از ایشان آسیبى به من نمىرسد، گفتم: الحمد للَّه، پس مسألهاى چند از آن جناب پرسیدم. چون جواب مسائل را بیان کرد فرمود که: برخیز وداع کن و بیرون رو که ایمن نیستم که از او ضررى به تو رسد.
📚 معانى الاخبار،ص ۱۲۳
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#بگویاعلی
🔻قسمت اول ( احضار حضرت از مدینه به سامرا و اسکان دادن حضرت در بین گدایان )
▪️متوکل براى مصلحت نامه مشفقانه به حضرت نوشت... و ابراهیم بن العبّاس را گفت که: نامهاى به حضرت نوشت که:
خلیفه مشتاق ملاقات وافر البرکات شما گردیده، و خواهان آن هست که اگر بر شما دشوار نباشد، متوجّه این صوب گردید...
چون این نامه به آن جناب رسید، بزودى تهیه سفر خود نمود، با یحیى بن هرثمه متوجّه سرّ من رأى گردید. چون حضرت داخل شد، او را خاطر جمع شد، سلوک خود را تغییر داد و آن جناب را چند روز بار نداد، و حکم کرد آن جناب را در کاروانسرایى که غربا و گدایان در آنجا مىبودند فرود آوردند، و بعد از چند روز خانهاى براى آن جناب تعیین کردند و حضرت را به آن خانه نقل کردند.
📚 ارشاد مفید ج۲ ص۳۰۹
🔻قسمت دوم ( زندانی کردن حضرت و کندن قبر پیش روی مبارکش)
ابن بابویه و دیگران روایت کردهاند از صقر بن ابى دلف که چون حضرت امام على نقى علیهالسّلام را به سرّ من رأى آوردند، به خدمت آن حضرت رفتم که خبرى از احوال آن جناب بگیریم، و آن حضرت را نزد زراقى حاجب متوکل محبوس کرده بودند... چون به خدمت آن جناب رفتم دیدم بر روى حصیرى نشسته است، و در برابرش قبرى کندهاند، پس سلام کردم و در خدمت آن جناب نشستم، حضرت فرمود که: براى چه آمدهاى؟ گفتم: آمدهام که از احوال شما خبرى گیرم، چون نظر من بر قبر افتاد گریان شدم، حضرت فرمود که: گریان مباش که در این وقت از ایشان آسیبى به من نمىرسد، گفتم: الحمد للَّه، پس مسألهاى چند از آن جناب پرسیدم. چون جواب مسائل را بیان کرد فرمود که: برخیز وداع کن و بیرون رو که ایمن نیستم که از او ضررى به تو رسد.
📚 معانى الاخبار،ص ۱۲۳
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#بگویاعلی
۹.۶k
۲۵ دی ۱۴۰۲