🍁عشق او🍁
ترس و لرز است که در بین لباس من و تست
بانگ هر صاعقه ای، تیرِ خلاص من تست
در سکوتم چقدر شعرِ مُکدر شده است!
در صدایت چقدر نغمهء پرپر شده است!
و غم انگیز ترین قصه ی این چرخ کبود
در عشقبازیء تو با من وسط خشم و رکود
بوسه می گیری و... لب های تب آلودهء من
سر شوریدهء تو، شانهء فرسودهء من
سر شوریدهء تو شانهء فرسودهء من
بوسه می گیری و لب های تب آلودهء من
بوسه ها مزه ی شان مزه ی باروت شده
شانه ها جای تکان دادن تابوت شده
منم و عشق در این مثنویء جنگ زده
منم و ماشه ی یک اسلحه ی زنگ زده
مثل نارنجکِ بی ضامنی از مرگ پُریم
آخرین ثانیه ها هست ، غنیمت شمُریم
آخرین ثانیه ها دم نزن از بربادی
عشق او! حرف بزن ، لحظه ای از آزادی
بانگ هر صاعقه ای، تیرِ خلاص من تست
در سکوتم چقدر شعرِ مُکدر شده است!
در صدایت چقدر نغمهء پرپر شده است!
و غم انگیز ترین قصه ی این چرخ کبود
در عشقبازیء تو با من وسط خشم و رکود
بوسه می گیری و... لب های تب آلودهء من
سر شوریدهء تو، شانهء فرسودهء من
سر شوریدهء تو شانهء فرسودهء من
بوسه می گیری و لب های تب آلودهء من
بوسه ها مزه ی شان مزه ی باروت شده
شانه ها جای تکان دادن تابوت شده
منم و عشق در این مثنویء جنگ زده
منم و ماشه ی یک اسلحه ی زنگ زده
مثل نارنجکِ بی ضامنی از مرگ پُریم
آخرین ثانیه ها هست ، غنیمت شمُریم
آخرین ثانیه ها دم نزن از بربادی
عشق او! حرف بزن ، لحظه ای از آزادی
۵.۳k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.