❤️✨لجباز من❤️✨ پارت 7
❤️✨لجباز_من❤️✨
پارت 7
متین:رفتیم تو ماشین تو راه بودیم که یهو گوشیم زنگ خورد
رو صحفه که نگاه کردم دلم میخاس کلمو بکوبم تو در ماشین ای عوضی چرا باز بهم زنگ زد لهنتی
نیکا:نمیخای جواب بدی؟
متین:الو
عسل:سلام متین جان خوبی
متین:خوبم کارتو بگو بیرونم
عسل:امممم میای دنبالم شب بریم بیرون؟
متین:نه...بعد گوشیو روش قطع کردم
نیکا:این کی بود؟
متین:مهمه؟
نیکا :اره خب😐رفیقتم نباید بدونم(نیکا خااانوم اشتباهی نرینی یه وق🙂🙌)
متین:نیشخندی زدمو گفتم نیکا به تو ربطی نداره زندگی من
نیکا:گمشو بابا به یه ورم که اصن زندگی میکنی
متین:افرین حالا ساکت بشین سرجات
نیکا:🖕((:
متین:دختره ی بی ادب
نیکا:بحث ما الان اییین نیس😑
متین:اووف ول کن دیگه باشه من گوه خوردم خوبه؟
نیکا:اره بخور غذاتو بدو🤫
متین:🤕
______________________
نیکا:سر کوچه بودیم که گفتم:همینجا نگه دار ت کوچه نیا به زحمت میفتی
متین: نه باو زحمت چی خونه خودمم ت همین کوچس
نیکا:عه!اوکی
نیکا:هعی نزدیک میشدیم تا اینکه وسط کوچه نگه داشت گف خب ادرس خونتو بده وسط کوچه موندیما😑
نیکا:اممم چیزه برو ......بعد برو سمت چپ
متین:نزدیک اپارتمان صدف شدیم
نیکا:اینجا زندگی میکنم طبقه ی 8
متین:با چشمای درشت زل زدم به نیکا😳
نیکا:ها چیه؟😐
متین:این اپارتمان دقیقا طبقه ی 8 خونه منم هس😐
نیکا:خب واحد چندی؟
متین:24
نیکا:منم 23
😮😶پراااام
روبه روی هم بودددیمممم((((:🖤
رفتیم بالا تو آسانسور شماره ی متینو گرفتم بابت کلیپو اینجور چیزام یکمی بهش توضیح دادم که گف قبلا با یه اکیپی کار میکرده
اسمشو matin🐸💚 سیو کردم
........
متین:داشتم لباسمو در میوردم از جلو ایینه رد شدم جوون چ بدنی😂😂
یهو رفتیم تو تاریکی
اوووف برقا رفته یود😒
یهو دیدم یکی محکم داره در میزنه
درو که باز کردم ..
________
حمایت کنید جوگول بوگولا😌💛
اصکی بری پاره ای
پارت 7
متین:رفتیم تو ماشین تو راه بودیم که یهو گوشیم زنگ خورد
رو صحفه که نگاه کردم دلم میخاس کلمو بکوبم تو در ماشین ای عوضی چرا باز بهم زنگ زد لهنتی
نیکا:نمیخای جواب بدی؟
متین:الو
عسل:سلام متین جان خوبی
متین:خوبم کارتو بگو بیرونم
عسل:امممم میای دنبالم شب بریم بیرون؟
متین:نه...بعد گوشیو روش قطع کردم
نیکا:این کی بود؟
متین:مهمه؟
نیکا :اره خب😐رفیقتم نباید بدونم(نیکا خااانوم اشتباهی نرینی یه وق🙂🙌)
متین:نیشخندی زدمو گفتم نیکا به تو ربطی نداره زندگی من
نیکا:گمشو بابا به یه ورم که اصن زندگی میکنی
متین:افرین حالا ساکت بشین سرجات
نیکا:🖕((:
متین:دختره ی بی ادب
نیکا:بحث ما الان اییین نیس😑
متین:اووف ول کن دیگه باشه من گوه خوردم خوبه؟
نیکا:اره بخور غذاتو بدو🤫
متین:🤕
______________________
نیکا:سر کوچه بودیم که گفتم:همینجا نگه دار ت کوچه نیا به زحمت میفتی
متین: نه باو زحمت چی خونه خودمم ت همین کوچس
نیکا:عه!اوکی
نیکا:هعی نزدیک میشدیم تا اینکه وسط کوچه نگه داشت گف خب ادرس خونتو بده وسط کوچه موندیما😑
نیکا:اممم چیزه برو ......بعد برو سمت چپ
متین:نزدیک اپارتمان صدف شدیم
نیکا:اینجا زندگی میکنم طبقه ی 8
متین:با چشمای درشت زل زدم به نیکا😳
نیکا:ها چیه؟😐
متین:این اپارتمان دقیقا طبقه ی 8 خونه منم هس😐
نیکا:خب واحد چندی؟
متین:24
نیکا:منم 23
😮😶پراااام
روبه روی هم بودددیمممم((((:🖤
رفتیم بالا تو آسانسور شماره ی متینو گرفتم بابت کلیپو اینجور چیزام یکمی بهش توضیح دادم که گف قبلا با یه اکیپی کار میکرده
اسمشو matin🐸💚 سیو کردم
........
متین:داشتم لباسمو در میوردم از جلو ایینه رد شدم جوون چ بدنی😂😂
یهو رفتیم تو تاریکی
اوووف برقا رفته یود😒
یهو دیدم یکی محکم داره در میزنه
درو که باز کردم ..
________
حمایت کنید جوگول بوگولا😌💛
اصکی بری پاره ای
۲۰.۱k
۰۳ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.