شاخه ها را از جدایی گر غم است
شاخه ها را از جدایی گر غم است
ریشه ها را دست در دست هم است
تو نه کمتر از درختی سر برآر
پای از زندانِ خود بیرون گذار
دستِ من با دستِ تو دستان شود
کارِ ما زین دست، کارستان شود
ای برادر در نشیب و در فراز
آدمی با آدمی دارد نیاز
گر تو چشمِ او شوی، او گوشِ تو
پس پدید آید چه دریاهایِ نو…
ریشه ها را دست در دست هم است
تو نه کمتر از درختی سر برآر
پای از زندانِ خود بیرون گذار
دستِ من با دستِ تو دستان شود
کارِ ما زین دست، کارستان شود
ای برادر در نشیب و در فراز
آدمی با آدمی دارد نیاز
گر تو چشمِ او شوی، او گوشِ تو
پس پدید آید چه دریاهایِ نو…
۱۱.۳k
۲۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.