🌱🍒دیشب درونم شاعری بیچاره جان داد
🌱🍒دیشب درونم شاعری بیچاره جان داد
ازخون دیده این غزل را نان و آب داد
بردوش خوابم وزنه ای از جنس یک کابوس
سگهای هار باورم را استخوان می داد
هی پتک می زد توی ذهنم منطقی وحشی
هی نعره می زد چنگ و دندان را نشان می داد
صبحی دگر شد زندگی در خواب و رویاها
ای کاش می شد دست کم دستی تکان می داد
یک معذرت خواهی به اشعارم بدهکارم
وقتی که چشمم وعده ها از آسمان می داد
دیشب دوباره عطر احساسی نجیبانه
هی می کشیدم سمت گلدانی که جان می داد🌱🍒
سمانه تیموریان(آسمان)
ازخون دیده این غزل را نان و آب داد
بردوش خوابم وزنه ای از جنس یک کابوس
سگهای هار باورم را استخوان می داد
هی پتک می زد توی ذهنم منطقی وحشی
هی نعره می زد چنگ و دندان را نشان می داد
صبحی دگر شد زندگی در خواب و رویاها
ای کاش می شد دست کم دستی تکان می داد
یک معذرت خواهی به اشعارم بدهکارم
وقتی که چشمم وعده ها از آسمان می داد
دیشب دوباره عطر احساسی نجیبانه
هی می کشیدم سمت گلدانی که جان می داد🌱🍒
سمانه تیموریان(آسمان)
۹۴۰
۱۵ آبان ۱۴۰۳