شبی خیلی حالم بد بود فکرکردم فکرکردم فکرکردم فکرکردم گفتم

شبی خیلی حالم بد بود فکرکردم فکرکردم فکرکردم فکرکردم گفتم به کی پیام بدم بعداز ماه ها براش تنها یع جمله نوشتم حالم خوب نیست چنددقیقع ای گذشت که جوابمو بده برام نوشته بود چی شدع نوشتم نیاز دارم تاخرخره سگ مست بشم مشروب میخوام نوشتم نیاز دارم سیگار بشم یه پاکت سیگار پشت هم انقدر که بمیرم برام میاری؟
نوشت این جوری نبودی که چیشد کع این جوزی شدی؟ همین جملش کافی بود تا اشکام سرایز بشع نوشت توی ماه محرم که مشروب نمیخورن
ازتعجب کم. مونده بود شاخ دربیارم کسی برام حزف از محرم میزد که هرشب اگر ولش میکردی توپارتی ها باید جمش میکردیم نوشت امام حسین حزمت دازع خندم کرفت بغضم هنوزم داشت بع گلوم فشارمیاورد اما خندم گزفت ازاین حرفش
نوشتم باشه حزمت دارع میاری یانع؟ نوشت نه تخمم نداری از کسی بگیری برو بشین یکم قران بخون اروم میشی مشروبو سیگار بع چه کار تومیان اخع دختر....
اشکای همیشع منتظرم بازهم ازچشمام سرازیر شدن...
و الانم دارم زیارت عاشورا میخونم...