انکار که این دربدری سر شدنی نیست

انکار که این دربدری سر شدنی نیست
دل کندن از این کولی کافر شدنی نیست
زخمی تر از آنم که بگردم پی مرهم
برگشتن از این زخم مکرر شدنی نیست
می‌جنگم و میبازم و میدانم از این جنگ
در بردن جان با دو سه لشکر شدنی نیست
وقتی که نشست کمان در کف کرکس
رقصیدن گنجشک و کبوتر شدنی نیست ,,،😔نفسم 😔
دیدگاه ها (۰)

درمون خم و آیدل داغون خمی تو سامون سر بی سرو سامون خمی تو بی...

این اشکها تا بوده همین بوده هرگز ظلم و بیداد را پایانی نیست ...

تا درد تو من جون مو‌ناله کنه خشمه تا بی نفسم دومن و بالا کنه...

دیدم زغمت فرات هم میگرید در تشنگی آت قنات هم میگرید دیدم نه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط