.
.
جای پایش روی قلبم ماندورفت
شعر زیبایی برایم خواند و رفت
آنکه با عشقش دلم پروانه شد
شمع سوزانی نشانم داد و رفت
آنکه دریایی نمود این سینه را
همچنان اشک روانم کرد و رفت
آنکه اندر نو بهارم غنچه بود
مونس فصل خزانم کرد و رفت
آنکه هشیارم نمود از روزگار
شور نسیان بر روانم کرد ورفت
آنکه مونس بود و همراز دلم
عاقبت بی همزبانم کرد و رفت.
جای پایش روی قلبم ماندورفت
شعر زیبایی برایم خواند و رفت
آنکه با عشقش دلم پروانه شد
شمع سوزانی نشانم داد و رفت
آنکه دریایی نمود این سینه را
همچنان اشک روانم کرد و رفت
آنکه اندر نو بهارم غنچه بود
مونس فصل خزانم کرد و رفت
آنکه هشیارم نمود از روزگار
شور نسیان بر روانم کرد ورفت
آنکه مونس بود و همراز دلم
عاقبت بی همزبانم کرد و رفت.
۹۹۳
۰۴ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.