satori
رهی از نوای نایم بزن و هوای نایی
که دمی چو نی بنالم به نوای بینوایی
به همان فریب طفلی، طرب جوانی از من
به چه جادویی جُدا شد که امان از این جدایی
چه دلی که بر جبینش همه داغ بی نصیبی
چه گلی که بر نگینش همه نقش بی وفایی
به طبابتی که دانی بفرست درد عشقم
به علاج بیطبیبی و دوای بیدوایی
به خلوص خلوت شب که بر آر سر ز خوابم
به صفای اصفیا و به ولای اولیایی
در بارگاه نازم بگشا به رخ که آنجا
نه نیاز خودفروشی نه نماز خودنمایی
چه مقام کبریایی که فقیر خاکسارش
سر سروری برآرد بهمقام کبریایی
من اگر چه بندگی را بهخدا رسانده باشم
همه بندهام خدایا به تو میرسد خدایی
به کمند خود که صید دل عاشقان مسکین
بهنواز از آن اسیری برهان از این رهایی
بهستارهای سحر کن ره وادی شب من
که سپیده سر بر آرم به دیار روشنایی
به نوید آشنا و به صدای پای عاشق
در و دشت، نینوا کن به نوای آشنایی
به طواف کعبه، سنگ محک ریاضتت بود
که جدا شدیم از هم من و زاهد ریایی
بکشان به عاشقانم که کشی به جرم عشقم
مگرم نه وعده دادی که کشی و بر سر آیی
غزل عراقی ای دل نه چنان دمی گرفته است
که تو دم زدن توانی دگر از غزلسرایی
شب هجر بود و شمعم به زبان شعله میگفت
تو بهسوز شهریارا که تو سازگار مایی
***
خدا آن حس زیبایی است
که در تاریکی صحرا
زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را
یکی همچون نسیم دشت میگوید:
کنارت هستم ای تنها……….
***
خدا وقتی نخواهد عمر دنیا سر نخواهد شد
گلوی خشک صحرایی به باران تر نخواهد شد
و تا وقتی نخواهد برگی از کاجی نمی افتد
و باغی از هجوم داس ها پر پر نخواهد شد
خدا وقتی نخواهد دانه ای کوچکتر از باران
گلی بالا رونده مثل نیلوفر نخواهد شد
و کرم کوچکی پروانه ای زیبا و کوهی سخت
عقیق و شیشه و آیینه و مرمر نخواهد شد
خدا وقتی بخواهد میشود وقتی نخواهد نه
گلی بازیچه ی طوفان غارتگر نخواهد شد
خدا وقتی بخواهد غیر ممکن میشود ممکن
ولی وقتی نخواهد واقعا دیگر نخواهد شد
مریم سقلاطونی
#شعر #شهریار #موسیقی #پاپ #محسن_چاوشی #آواز #خدا #شبهای_قدر #خدا_هست #پرستش #طبیعت_زیبا #طبیعت #نعمت #نعمت_الهی #مذهبی
که دمی چو نی بنالم به نوای بینوایی
به همان فریب طفلی، طرب جوانی از من
به چه جادویی جُدا شد که امان از این جدایی
چه دلی که بر جبینش همه داغ بی نصیبی
چه گلی که بر نگینش همه نقش بی وفایی
به طبابتی که دانی بفرست درد عشقم
به علاج بیطبیبی و دوای بیدوایی
به خلوص خلوت شب که بر آر سر ز خوابم
به صفای اصفیا و به ولای اولیایی
در بارگاه نازم بگشا به رخ که آنجا
نه نیاز خودفروشی نه نماز خودنمایی
چه مقام کبریایی که فقیر خاکسارش
سر سروری برآرد بهمقام کبریایی
من اگر چه بندگی را بهخدا رسانده باشم
همه بندهام خدایا به تو میرسد خدایی
به کمند خود که صید دل عاشقان مسکین
بهنواز از آن اسیری برهان از این رهایی
بهستارهای سحر کن ره وادی شب من
که سپیده سر بر آرم به دیار روشنایی
به نوید آشنا و به صدای پای عاشق
در و دشت، نینوا کن به نوای آشنایی
به طواف کعبه، سنگ محک ریاضتت بود
که جدا شدیم از هم من و زاهد ریایی
بکشان به عاشقانم که کشی به جرم عشقم
مگرم نه وعده دادی که کشی و بر سر آیی
غزل عراقی ای دل نه چنان دمی گرفته است
که تو دم زدن توانی دگر از غزلسرایی
شب هجر بود و شمعم به زبان شعله میگفت
تو بهسوز شهریارا که تو سازگار مایی
***
خدا آن حس زیبایی است
که در تاریکی صحرا
زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را
یکی همچون نسیم دشت میگوید:
کنارت هستم ای تنها……….
***
خدا وقتی نخواهد عمر دنیا سر نخواهد شد
گلوی خشک صحرایی به باران تر نخواهد شد
و تا وقتی نخواهد برگی از کاجی نمی افتد
و باغی از هجوم داس ها پر پر نخواهد شد
خدا وقتی نخواهد دانه ای کوچکتر از باران
گلی بالا رونده مثل نیلوفر نخواهد شد
و کرم کوچکی پروانه ای زیبا و کوهی سخت
عقیق و شیشه و آیینه و مرمر نخواهد شد
خدا وقتی بخواهد میشود وقتی نخواهد نه
گلی بازیچه ی طوفان غارتگر نخواهد شد
خدا وقتی بخواهد غیر ممکن میشود ممکن
ولی وقتی نخواهد واقعا دیگر نخواهد شد
مریم سقلاطونی
#شعر #شهریار #موسیقی #پاپ #محسن_چاوشی #آواز #خدا #شبهای_قدر #خدا_هست #پرستش #طبیعت_زیبا #طبیعت #نعمت #نعمت_الهی #مذهبی
۶۳.۱k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.